تفاوت های زن و مرد در نظریه های روانشناسی
در ادامه به بارزترین تفاوت های زن و مرد در زندگی از جنبه های مختلف پرداخته می شود: مردان خواهان موفقیت بوده، زنان نیاز به تعلق پذیری دارند. زنان روحیه لطیف و حساس تری داشته و نیاز دارند احساسات خود را به زبان بیاورند، در پاسخ مردان می خواهند راه گشا و منجی باشند. شاید این مهم ترین تفاوت زن و مرد از نظر احساسی باشد
نوع فایل : (ppt) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 10 اسلاید
قسمتی از متن powerpoint (..ppt) :
ارسطو= زنان نمی توانند موجودی کاملاً منطقی باشند و حسودتر از مردان هستند و بیشتر دروغ می گویند.
ژان ژاک روسو=کار زنان فراهم کردن آسایش مردان و مفید بودن برای آنان است.
ناپلئون بناپارت= طبیعت خواسته است که زنان برده مردان باشند...زنان چیزی جز ماشین تولید بچه نیستند.
ژان استوارت میل= معتقد بود که زنان باید از حقوق و فرصت های برابر با مردان برخوردار باشند. باید مالک دارایی خویش باشند ، رای دهند ، تحصیل کنند.
باستان شناسان =معمولا پژوهش های خود را بر ابزارهای مربوط به شکار متمرکز کرده اند که غالبا کاری مردانه بوده است و این واقعیت را نادیده گرفته اند که زنان با گردآوری سبزی ها و غلات بخش مهمی از خوراک خانواده را تامین کرده اند،کلبه ها را می ساختند و تعمیر می کردند. ولی در کتابهای تاریخ نامی از زنان برده نشده است. چون کارشان محدود به خانه و خانواده بود.
دیدگاه های متضاد به زنان= گاهی مظهر شیطان که به مردان آسیب می زنند و بی رحمند و گاهی انسان های پارسا ، بیگناه و شرافتمند که همانند مریم م قدس معرف ایثارگری و مراقبت است.گاهی زنان را « مادر زمین» معرفی می کنند.
گرایش جدی محققان در زمینه مطالعه زنان به حرکتهای فمینیستی دهه 60 بر می گردد. که بیشتر بر حق رای زنان، کنترل موالید و دیگر تغییرات قانونی برای فراهم کردن شرایط اجتماعی زنان و منزلت اقتصادی آنها بود= که به جنبش های حقوق مدنی زنان منجر شد.
تغییرات دهه شصت و هفتاد و هشتاد- ورود زنان به عرصه شغلی و اقتصادی
هرچند مطالعه جنسیت در روانشناسی به زمان های گذشته بر می گردد ولی درگیری مطالعات فمینیستی در روانشناسی نسبتا جدید است.
روان تحلیلگری
این نظریه پردازان بیشتر از نیروهای ناهشیار و غرایز بیولوژیک برای تحول و کنش شخصیت استفاده کردند.
شخصیت را مرکب از سه مولفه می دانستند: بن(پایگاه غریزی)، من ( پایگاه واقعی)، فرامن( پایگاه اخلاقی).
همواره بین این پایگاه ها تعارضاتی هست که محرک اصلی پویایی روانی هستند.
نحوه
ارضای نیاز او توسط والدین چگونگی عبور او از این مراحل را تعیین می
کند.اگر ارضای نیاز بطور طبیعی ، به موقع و به اندازه باشد ، فرد نسبتا به
سلامت آن مرحله را طی می کند.اگر بیش از حد نیاز ارضا شود و یا کمتر از حد
با رگه های بیمارگونه شخصیت در بزرگسالی روبرو خواهیم بود.
1-مرحله دهانی(انرژی روانی بر دهان متمرکز است)
2-مرحله مقعدی(انرژی روانی بر ناحیه دفع و نگهداری مدفوع کشش دارد و از تفاوت شخصیتی دخترو پسر خبری نیست).
3-مرحله
احلیلی= 3یا4سالگی آغاز می شود . فرد به اکتشاف خود مشغول است (هویت
جنسیتی)=تمرکز بر آلت تناسلی و موضوع جنسیت ، موضوع اصلی کودک است.
نظریه
فروید نشان می دهد که زن و مرد از نظر شخصیتی در فرایند تحولی متفاوتی
قرار می گیرند= زنان هرگز توان عبور از مشکلات ادیپی و اضطراب اختگی را
ندارند. به این دلیل فرامن و پایگاه اخلاقی آنها تحول کمتری داشته و احساس
حقارت و حسادت بیشتری دارند.
انتقادات نظریه فروید:
1-
بیشتر مفاهیم آن را نمی توان بصورت علمی ارزیابی کرد تا صحت آن را
دریافت=بسیاری از عوامل موثر در رفتار انسان ناخودآگاه است که نمی توان آن
را با روش های علمی معتبر بررسی کرد.
2- فروید انگاره های خود را فقط از تحقیق روی بیمارانی که در جستجوی درمان بودند بدست آورد بنابراین نظریه اش قابل تعمیم نیست.
3-
تاکید بیش از حد بر تعیین کننده های زیستی و عدم توجه کافی به تاثیر جامعه
و یادگیری.عبارت مشهور او « کالبدشناسی ست که سرنوشت را می سازد».
4- تاکید بیش از حد بر مسئله جنسی و نظریه اش منجر به جبر در رفتارهای انسانی می شود.