صفحه محصول - حل تعارضات زناشویی با دو رویکرد زوج درمانی عقلانی عاطفی و واقعیت درمانی

حل تعارضات زناشویی با دو رویکرد زوج درمانی عقلانی عاطفی و واقعیت درمانی (docx) 55 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 55 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

تعاریف عملیاتی متغیرها: 1-6-2-1) نظریه عقلانی- عاطفی محقق در این پژوهش از فنون مربوط به نظریه شناختی الیس در درمان زوجی بهره می برد که شامل آموزش اصول A-B-C ، استفاده از خود ابرازی مقابله ای منطقی ، استفاده از روشهای معانی بیان، تصویر سازی ذهنی، استفاده از ضبط نوار و فیلم ، فنون هیجانی زنده ، پذیرش غیر مشروط، آموزش مهارتها، تحمل ناکامی ، تغییر زبان فرد می باشد. 1-6-2-2) نظریه واقعیت درمانی: محقق در این پژوهش از فنون مربوط به نظریه واقعیت درمانی گلاسر در درمان زوجی بهره می برد که شامل ارتباط و درگیری عاطفی، پرسش، توجه و تاکید بر رفتار کنونی و نه بر احساسات و تاکید بر زمان حال، قضاوت ارزشی، طرح ریزی ، تعهد نسبت به طرح تهیه شده و نپذیرفتن هرگونه عذر و بهانه و استفاده از دایره مشکل گشا می باشد. 1-6-2-3) تعارضات زناشویی: در تحقیق حاضر منظور از تعارضات زناشویی، آندسته از تعارضاتی است که به دلایل گوناگون خطر بروز جدایی را در زوجین افزایش میدهدو اثرات منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان آنان تاثیر منفی می گذارد. این متغیرها از طریق پاسخگویی به پرسشنامه تعارضات زناشویی(MCQ) اندازه گیری می گردد. بالا بودن هرچه بیشتر نمره نشان دهنده تعارضات بیشتر می باشد که البته حداقل نمره در این پرسشنامه 54 و حداکثرآن270 می باشد. 1-6-2-4) مشاوره زوجی: در پژوهش حاضر منظور از مشاوره زوجی حضور توأمان زن و مرد در هر یک از جلسات درمان و انجام تکنیکها در روشهای عقلاعی- عاطفی و واقعیت درمانی است بصورتی که عدم حضور هر یک از زوجین بدون صلاحدید مشاور در جلسه مشاوره آنرا به مشاوره فردی تبدیل کرده و مشاوره خاتمه می یابد. 2-2) رویکرد نظریه عقلانی- عاطفی الیس 32 2-2-1) مروری بر نظریه درمان عقلانی- عاطفی آلبرت الیس33 2-2-2) تعارض های زناشویی و حل آن از دیدگاه درمان عقلانی- عاطفی34 2-2-3)مقایسه باورها و عقاید زوجهای سالم و غیرسالم 36 2-2-4) نارضایتی زناشویی38 2-2-5) رشد ودائمی شدن آشفتگی زناشویی39 2-2-6) فرآيند درمان تعارضهاي زناشويي 40 2-2-7) فنون زوج درمانی در روش عقلانی- عاطفی41 2-2-8) فنون درمانی کاهش تعارض زناشویی42 2-2-9) رویکرد مشاوره ای واقعیت درمانی50 2-2-9-1) مروری بر نظریه واقعیت درمانی گلاسر 50 2-2-9-2) تحول نظریه گلاسر از واقعیت درمانی تا نظریه انتخاب 51 2-2-9-3) مفاهیم اساسی نظریه شخصیت54 2-2-9-4) احساسات و نیازهای انسانی54 2-2-9-5) مشاوره زناشویی واقعیت درمانی ساخت یافته 59 2-2-9-6) مقایسه نظريه عقلانی- عاطفی و نظریه واقعیت درمانی60 2-2-9-7) فنون واقعیت درمانی62 2-3) پيشينه پژوهشي 66 2-3-1) تحقیقات انجام شده در داخل كشور66 2-3-2) تحقیقات انجام شده در خارج از كشور68 2-3-3) جمع بندی و نتیجه گیری71 2-2) نظریه عقلانی- عاطفی الیس درمان عقلانی- عاطفی نوعی درمان شناختی است که براصول رفتار درمانی تاکید دارد. این رویکرد جامع و کامل بر نوع تفکر، شیوه های قضاوت اشخاص ، تصمیم گیری ها و فعالیت تمرکز دارد.ماهیت این رویکرد آموزشی و دستورالعملی است (روش مستقیم) و به میزان مساوی بر فعالیتهای شناختی، پاسخهای عاطفی و واکنشهای رفتاری توجه دارد.درمان با تمرکز به عواطف و رفتارهای آشفته و مختل زوجین مراجعه کننده شروع شده و با بحث و مجادله با افکار غیر منطقی تولید کننده این عواطف و رفتارها پایان می پذیرد.(کوری،1996). 2-2-1) مروری بر نظریه درمان عقلانی- عاطفی آلبرت الیس آلبرت الیس در سال 1913 در سن پترزبورگ متولد شد و در نیویورک پرورش یافت. در اوایل کودکی 9 باربه بیماری نفریت مبتلا شد، در سن 19 سالگی به بیماری قند مبتلا شد. و در سن 40 سالگی دیابت گرفت. می توان گفت وی دارای یک زندگی استثنایی بود اما از نیرو و انرژی فراوانی بهره می برد. (کوری ، 1996). در 16 سالگی علاقه زیادی به فلسفه داشت. فلسفه مطالعه کرد تا به افراد کمک کند نقطه نظر فلسفی خود را تغییر دهند و روشهایی برای کاهش رفتارهای خود تخریبی ایجاد نمایند (شارف، 1996). اليس دریافت که رایزن خوب و با مهارتی می تواند برای مردم باشد و از این کار لذت ببرد. بنابراین تصمیم گرفت در رشته روانشناسی به فعالیت بپردازد (کوری،1996). وي به دیدگاه فلسفی رواقی، نظرات کانت و دیدگاههای اسپینوزا، برتراندراسل، شکسپیر، علاقمند شد و آنها را با علاقه دنبال کرد. (کریستی، 1989؛ شفیع آبادی، 1383؛ شارف، 1996). او کار خود را در زمینه مشاوره ازدواج، خانواده و مسائل جنسی شروع کرد. در سال 1956 در همایش سالانه انجمن مشاوره آمریکا مقاله «درمان منطقی» مورد توجه قرار گرفت. بعد از کاربرد اصطلاح «درمان منطقی» پشیمان شد، زیرا برای برخی روانپزشکان سوء تفاهم ایجاد کرده بود که در این نظریه عواطف نادیده گرفته شده است به همین دلیل نام نظریه خود را به درمان «عقلانی- عاطفی» تغییر داد. (شارف، 1996 ). اپیکتتوس یکی از پیروان مکتب رواقی در نظریه خود توصیه هایی را می نماید که به مقدار زیادی با مبانی نظری درمان عقلانی، عاطفی همخوانی دارد. او اعتقاد دارد :هیچ چیزی وجود ندارد که خوب یا بد باشد،بلکه تفکر ماست که آنرا خوب یا بد می کند. در حیطه مذاهب، چند تن از متفکران آیینهای باستانی تائو و بودا نیز بر دو نکته اصلی از فلسفه رواقیون تاکید کرده اند:اول آنکه بنظر آنها ، عواطف انسان اساسا زاده فکر است و دوم آنکه، درمانگر برای تغییر و کنترل احساسات مراجع باید عقاید فرد را دگرگون کند(کرسیني، 1973 ؛شفیع آبادی،1383 ). 2-2-2) تعارض های زناشویی و حل آن از دیدگاه درمان عقلانی- عاطفی: آلبرت الیس ابتدا کار خود را با مشاوره ازدواج و زناشویی آغاز کرد. او در سال 1940 به درمان مشکلات روابط زناشویی و مسایل جنسی پرداخت و در اثر کار کردن دریافت در اکثر موارد آشفتگی زناشویی حاصل وجود افکار غیر طبیعی در هر دو همسر است. او دریافت اگر مردم برای یک زندگی سعادتمندانه همکاری کنند، زندگی صلح آمیزی خواهند داشت (درایدن،1988؛ به نقل از الیس، 2000). الیس اولین قدم برای کاربرد زوج درماني عقلاني _ عاطفي در درمان مسایل و مشکلات زناشویی را ،از طریق انتشار كتاب «چگونه با یک فرد عصبی زندگی کنیم» برداشت . او این کتاب را در سال 1957 نوشت که به شدت مورد استقبال عموم مردم قرار گرفت. در سال 1961 به همراه هارپرکتاب راهنمای ازدواج موفق را نوشت. او در این کتاب این نظر را مطرح کرد که آشفتگی زناشویی و نارضایتی زناشویی با هم فرق دارند. به نظر آنها انتظارات غیر واقعی درباره روابط صمیمانه نقش مهمی در ایجاد و تداوم نارضایتی و آشفتگی زناشویی دارد. به نظر آنها وجود باورهای غیر منطقی در زوجین حالتی را ایجاد می کند که آنها را نوروتیک دو نفره می نامند. در نظریه عقلاني- عاطفي بین تعارض زناشویی و نارضایتی تمایز قائلند. به نظر آنان نارضایتی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دوی زوجین چیزی را از طرف مقابل انتظار دارد که بدست نمی آورند، در نتیجه دچار احساس نارضایتی می گردد. آشفتگی زناشویی زمانی رخ می دهد که یکی یا هر دو زوج بخاطر این نارضایتی دچار آشفتگی عاطفی می شوند. بنابراین آنها ممکن است خود را مضطرب، عصبانی، کینه توز و افسرده سازند و یا احساس گناه، نفرت، کینه، حسادت در خود ایجاد نمایند. در نتیجه، این حالات در فرآیند مذاکره، ارتباط سازنده و حل مسئله که موجب حل مشکل نارضایتی می گردد مداخله کرده و اوضاع را بدتر می سازد. به علاوه وقتی یکی یا هر دوی زوجین از نظر هیجانی آشفته گردند عموما به یک روش خود تخریبی و به دنبال آن تخریب روابط زناشویی روی خواهند آورد. مطابق ديدگاه عقلانی- عاطفی، روابط سازنده، مذاکره و حل مساله عامل اساسی حل تعارض زناشویی است. (الیس، 1961؛ هارپر، 1961به نقل از فریدی،1385). وقتی زوجین دچار آشفتگی عاطفی شدید گردند دیگر نمی توانند به روش صحیح مذاکره کنند و از روش حل مسئله برای حل مشکل خود بهره مند گردند. مطابق نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی آشفتگی زناشویی حالتی از IC است که ناشی از باورها و عقاید غیر طبیعی الزام آور، اجباری و توام با قاطعیت درباره همسر و روابط زناشویی است. وقتی به طور طبیعی یک همسر نتواند خواسته ها و آروزهای زوج دیگر را برآورده سازد حالتی از نارضایتی و ناخشنودی را ایجاد می کند. این نارضایتی می تواند به عنوان یک واقعه فعال کننده عمل کند و باورهای غیر طبیعی را طوری فعال سازد که پیامد آن آشفتگی زناشویی باشد. زمانی که یکی یا هر دو زوج اعتقاد پیدا کنند که نیازها و تمایلات و خواسته ها و انتظارات آنها از همسرانشان بدون کم و کاست اجبارا باید فراهم گردد تعارض و آشفتگی زناشویی بروز خواهد کرد. وقتی یکی یا هر دوی زوجین این باور غیر منطقی را دنبال کنند که تو باید همان باشی که من می خواهم همان گونه فکر کنی، رفتار کنی که من دوست دارم در غیر این صورت به درد نمی خوری آشفتگی زناشویی شعله ور خواهد شد(درایدن، 1988 ؛به نقل از ا لیس، 2000). 2-2-3) مقایسه باورها و عقاید زوجهای سالم و غیرسالم: از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی بین زوج های سالم و آشفته در نوع باورها با همدیگر تفاوت وجود دارد تفاوت آنها به شرح زیر می باشد: آرزو داشتن، میل داشتن در مقابل اجبار گرایی: زوج های سالم از خواسته ها، آرزوها و تمایلات خود در روابط زناشویی مطلع اند، اما اصرار و الزامی در خواسته ها و نیازهای خود ندارند. وقتی این آرزوها و امیال برآورده نشود در آنها احساس نارضایتی و ناخشنودی ایجاد خواهد شد و به دنبال آن هر یک تلاش می کنند فعالیت سازنده ای برای کاهش ناخشنودی به عمل آورند. اما زوجین آشفته این آرزوها و خواسته ها را به قطعیت الزام و اجبار تبدیل می کنند. و وقتی خواسته های آنان ارضا نشود و نارضایتی ایجاد گردد ناخشنودی را غیر قابل تحمل دانسته و دچار آشفتگی شدید عاطفی و رفتاری خواهند شد. ارزیابی بد در مقابل وحشتناک سازی: زوجین عادی حوادث ناخوشایند و ناخشنود ساز را بد تلقی می کنند و عقیده دارند حوادث بد یا خیلی بدی اتفاق افتاده است. آنها می گویند خیلی بد شد و فعالانه در جستجوی راه حل بر می آیند. اما زوجین غیر عادی اگر یک حادثه غیر قابل انتظار و خلاف ارزشهای استبدادی خود بیابند آن را وحشتناک، خوفناک، مایع آبروریزی، و نابود شدن خودشان یا ازدواجشان می دانند. پذیرش و تحمل کردن در مقابل غیر قابل تحمل بودن: در زوجین سالم وقوع یک حادثه بد ، انجام یک رفتار خلاف انتظار از همسرانشان موجب احساس ناخشنودی می گردد. اما حادثه، رفتار، و گفتار همسرشان را قابل تحمل می دانند. گاهی آنرا طبیعی و بد تلقی می کنند اما زوجین آشفته رفتار خلاف انتظار از همسر یا حادثه بد را غیر قابل تحمل، غیر قابل قبول می دانند. آنها می گویند اصلا من تحمل این را ندارم که ببینم تو این رفتار را انجام می دهی. پذیرش در برابر الزام: زوجین سالم هر یک می دانند طرف مقابلشان یک انسان است و جایز الخطاست. و این خطاپذیری او ممکن است قابل قبول باشد بطور طبیعی امکان خطا و اشتبتاه برای هر انسانی وجود دارد. آنها این حالت همسر خود را بطور طبیعی و بدون قید و شرط می پذیرند اگر خطایی و رفتاری از همسر خود مشاهده کردند از آن ناخشنود خواهند شد و سعی می کنند به همسرشان کمک کنند. تا آن رفتار را انجام ندهد. یا اگر لازم باشد در برداشت های خود تجدید نظر کند. زیرا این احتمال را می دهند که ممکن است موضوع را اشتباه بفهمند یا اصلا این باور که این عمل همسر اشتباه است را در صورت لزوم برای خود زیر سوال می برند (اليس،1984). 2-2-4) نارضایتی زناشویی: از نظر زوج درمانی عقلانی- عاطفی نارضایتی زناشویی با آشفتگی فرق دارد نارضایتی زناشویی ناشی از دو عامل است: 1- اسطوره های ارتباطی 2- ناهمخوانی های مهم به نظر الیس نارضایتی های زناشویی به خاطر وفاداری زوجین به یک یا چند اسطوره است که غیر واقعی و دارای حالت آرمانی است. اسطوره هایی وجود دارند که موجب می شود زوجین انتظارات خود را از یکدیگر بالا ببرند . این اسطوره ها معمولا مربوط به روابط زناشویی و عشق و عاشقی است. این اسطوره ها به طور ضمنی و نهفته در ذهن وجود دارد. اسطوره يک باور همگانی است اکثر افراد یک قوم به آن باور دارند مثلا " در ازدواج همیشه رفتار عاشقانه وجود دارد ، یک زوج همیشه با هم خوشحال هستند، در یک زوج خوب همسرم آنچه را که من می خواهم خود به خود می داند ، رابطه جنسی همیشه هیجان انگیز است ، همسرم می تواند ناکامی های گذشته ی مرا جبران کند، همسرم مثل پدر و مادرم مهربان است و کمبود مهر مادری و پدری را برای من جبران خواهد کرد ، او همیشه در کنار من خواهد بود و وفادار خواهد ماند " . اگر زوجین این اسطوره ها را دنبال کنند در روابط خود احساس ناخشنودی می کنند اگر اسطوره ها تبدیل به الزام و اجبار گردند آنگاه آشفتگی زناشویی به وجود می آید به علاوه ناخشنودی زناشویی زمانی به وجود می آید که آنها در یک یا چند زمینه تطابق نداشته باشند عدم تطابق ممکن است ناشی از انتخاب سطحی بدون دقت و شناخت ناکامی باشد (الیس،1984؛ به نقل از موسوی،1377). 2-2-5) رشد ودائمی شدن آشفتگی زناشویی مطابق نظریه زوج درمانی عقلانی- عاطفی آ شفتگی زناشویی به چند طریق ایجاد و دائمی می گردد این آشفتگی ممکن است خیلی زود وبعد از برقراری ارتباط به علت اینکه یکی یا هر دو زوج باورهای غیرمنطقی را دنبال می کنند بوجود آیدیا آنکه ممکن است در مراحل بعدی زندگی یعنی موقعی که تغییرات تازه ای بوجود می آید یا نقشهای تازه ای را باید ایفا کنند بوجود آید . این تغییرات و رفتارهای تازه به عنوان وقایع فعال کننده عمل می کنند وآشفتگی زناشویی را سبب می گردند در این زوجین نارضایتی وناخوشنودی خیلی سریع تبدیل به تعارض وآشفتگی زناشویی خواهد شد نارضایتی برای این زوجین غیر قابل تحمل است و زود تبدیل به آشفتگی در روابط آنها می شود این آشفتگی هیجانات منفی تولید خواهد کرد که آنها نیز به عنوان محرک وواقعه فعال کننده آشفتگی وتعارض زناشویی را دامن می زنند وآن را تقویت می کنند (الیس ،1984) . مرد یا زن بخاطر اینکه همسرش انتظار غیر منطقی توام با اجبار والزام اورا اجابت نکرده است ناراضی شده واین نارضایتی را برای خود غیر قابل تحمل می داند ودر نتیجه شدیداّ عصبانی ،خشمناک وکینه توز خواهد شد .اما مشکل همینجا ختم نمی شود او متوجه می شود که خشمگین شده واین واکنش وحشتناک را انجام داده است .به همین دلیل شدیدا احساس گناه خواهد کرد دراین حالت امکان برقراری ارتباط سازنده ،استفاده از روش حل مسئله واستفاده از مذاکره نمی باشد (درایدن ،1992). خشم غیر منطقی یک زوج به درگیری ناشی از این باور غیرمنطقی است که به خود می گوید همسر من نباید اینگونه عمل کند .زیرا این عمل زشت وغلط است .او بااین عمل خود ،ارزش مرا پایین آورد (الیس ،1984). وقتی زوجین از روش محکوم سازی علیه یکدیگر استفاده می کنند ونمی توانند از روش مذاکره وحل مسئله برای کاهش تعارض خود استفاده کنند .آشفتگی زناشویی دائمی خواهد شد .زوجینی که دارای آشفتگی هیجانی هستند عملکرد آنها نیز نا مناسب خواهد بود این عملکرد بد به عنوان یک محرک یا واقعه فعال کننده موجب ایجاد استنباط خاص در زوج دیگر می گردد .این استنباط موجب رفتار غیر عادی دیگر می گردد واین چرخه شیطانی ادامه خواهد یافت .(درایدن ،1992). 2-2-6) فرآيند درمان تعارضهاي زناشويي براساس رویکرد عقلانی – عاطفی زمینه اساسی پیدایش مشکلات زناشویی در درون ذهن وفکر هر کدام از آنها جداگانه وجود دارد ومشکل آنها در درجه اول به افکار و عقاید هریک از آنها مربوط می شود .بنابراین تعامل زناشویی مشکل ساز حاصل غیرمنطقی یکی یا هردوی زوجین است به همین دلیل در رویکرد عقلانی – عاطفی عقیده بر آن است که هریک از زوجین جداگانه باید درمان ومشاوره شوند. بنابراین برای مشاوره زناشویی نیازی نیست که آنها را همزمان وبه طور مشترک ببینیم .به نظر درمانگران عقلانی – عاطفی زن وشوهر ممکن است از اینکه اطلاعاتی را که درون خود دارند فاش سازند واهمه داشته باشند وآنرا طرح نسازند . اگر زن وشوهرها فقط در جلسات مشترک کار کنند این احتمال وجود دارد که بسیاری از حقایق زندگی زناشویی مخفی بماند .علاوه بر موارد فوق به دلایل زیر درمانگران عقلانی – عاطفی ترجیح می دهند هر یک از زوجین را به طور جداگانه مشاهده کنند : 1 – تفاوت زن وشوهر در میزان منطقی وغیر منطقی بودن واینکه گاهی بر حسب نیاز یکی باید کار وتمرین بیشتری انجام دهد . 2 – هر گاه یکی از زوجین اختلال بیشتری داشته باشد جلسات مشترک موجب مقاومت وحالت دفاعی در هردو می گردد. 3 – زمانیکه هر دو آنقدر عصبانی هستند که نمی توانند خودرا کنترل کنند ودر نتیجه جلسه مشاوره به جلسه مشاجره ختم خواهد شد. 4- لازم است زن یا شو هری که عقاید غیر منطقی را دنبال می کند هر کدام جداگانه روی افکار و عقاید خود کار کنند ( موسوی، 1377 ). پیروان این نظریه در عین حال معتقدند در فرایند درمان انعطاف پذیر بوده و اگر لازم بود و برای زوجین مفید است هر دو زوج را به طور همزمان وارد جلسه مشاوره کنند. به طور کلی به آنها توصیه می کنند در موارد زیر بهتر است مشاوره زناشویی به صورت جداگانه انجام پذیرد: زمانیکه زوجین شدیدأ با هم درگیر هستند و بخاطر بحث و جدالهای بیهوده جلسه مشاوره را به بیراهه می کشانند و در نتیجه مداخله درمانگر را نیز به بیراهه می کشانند. زمانی که حضور یکی از زوجین در جلسه درمان به طور بی حساب و بی جا مانع حضور و ابراز فرد دیگر در جلسه درمان شود. آنان ممکن است آنچنان از صحبت کردن درباره افکارشان مضطرب شوند که از طرح امور مهم در جلسه خودداری کنند. زمانی که اهداف فردی زوجها از مشاوره و درمان به شدت متفاوت و ناهماهنگ است و مانع ایجاد یک اتحاد درمانی با حضور همدیگر با مشاور می گردد. مثل زمانیکه یکی آرزو دارد رابطه را ترک گوید و دیگری می خواهد این رابطه را گسترش دهد. در اولین جلسه زوج درمانی به شیوه عقلاني - عاطفي بهتر است زوجین را به طور مشترک ببینیم و هر دو را با هم ملاقات کنیم. در این جلسه باید موارد زیر را بررسی کنیم. چه کسی در آمدن به مشاوره پیش قدم است، ناهماهنگی چه ماهیتی دارد، تا چه میزان آشفته هستند و با چه چیزی تحریک می شوند، از چه روشهایی برای حل مشکل خود استفاده می کنند ( درایدن، 1992). 2-2-7) فنون زوج درمانی در روش عقلانی- عاطفی: فنون مشاوره برای کاهش تعاضات زناشويی در زوج درمانی به روش عقلانی- عاطفی همان روشهای رایج در مشاوره فردی است. اما بر خلاف دیگران پیروان این نظریه می گویند هنگام استفاده از این فنون باید بین دو گروه زوج که یکی در وضعیت نا خشنودی زناشویی و دیگری در وضعیت آشفته هستند، تفاوت قائل شد. آنها عقیده دارند اگر مشکل زوجین به عدم خشنودی مربوط می شود، به طور همزمان و با هم در یک جلسه مشاوره قرار گیرند. در حالیکه اگر زوجین دچار آشفتگی هستند بهتر است جلسات درمانی به صورت جداگانه برگزار شود(درایدن،1992). 2-2-8) فنون درمانی کاهش تعارض زناشویی الیس در نظریه درمانی خود سه دسته فنون را مورد استفاده قرار می دهد . در زیر فنون مورد استفاده در این نظریه در سه طبقه فنون شناختی ، فنون عاطفی و فنون رفتاری مورد بررسی قرار می گیرد : ( الیس 1989 ، شفیع آبادی ، 1383 و درایدن ، 2002 ). 1- فنون شناختی الف ) آموزش اصول A-B-C : در این قسمت راجع به علل و عوامل تعارض های زناشویی از دیدگاه روش عقلاني - عاطفي برای زوج توضیحاتی داده می شود که A-B-C هر یک چه چیزی هستند. به آنها توضیح داده می شود که علت اصلی تعارض شما به ماهیت B بر می گردد و وقتی Bغیر منطقی بود (IB) ، واکنش عاطفی و رفتار شما(C) نیز غیر منطقی خواهد بود. به آنها آموزش داده خواهد شد که علت اصلی مشکلات آنها باورهایی است که در ذهن هر یک از آنها قرار دارد. بعد از آموزش، نظر زوجین را جویا تامطمئن شده مطلب را گرفته اند یا خیر. وقتی اصول A-B-C و ماهیت IB برای آنها تشریح شد، نمونه هایی از باورهای غیر منطقی و مخرب به طور کلی برای زوجین تشریح می شود . سپس از زوجین خواسته می شود که اکنون بر روی باورها، انتظارات و عقاید خود نسبت به وقایع فعال کننده فکر کنند. به زوجها باید یاد داد که هر کس خودش افکارش را نقد کند و با باورهای غیر منطقی خود مبارزه کند. شیوه مجادله سقراطی را به آنها آموزش می دهند، بعد از مدتی زوجین می خواهند که باورهای غیر منطقی یکدیگر را بررسی کنند و راجع به آن با هم گفتگو کنند. از جمله فنون شناختی دیگر در روش عقلاني - عاطفي استفاده از ابزار آموزشی نظیر نوار، کتاب و فیلمهای آموزشی است محتوای این مجموعه ها شامل اصول عقلاني - عاطفي و نحوه استفاده از آن در کاهش تفاوتهای زناشویی است.(الیس،1999؛الیس و درایدن،1997؛الیس و همکاران ،1997؛ الیس و هارپر،1997). ب)استفاده از خود ابرازی مقابله ای منطقی: یکی دیگر از فنون شناختی برای مقابله با افکار غیر منطقی است. یکی از راههای مقابله با باورهای غیر منطقی و پذیرش باورهای منطقی و ثبت آن در ذهن فرد تکرار آن عقیده است. هرگاه انسان عقیده یا فکری را مدام برای خود تکرار کند آن را خواهد پذیرفت. در این روش مراجع با کمک مشاور لیستی از جملات منطقی را تهیه می کنند. جملاتی که مخالف باورهای غیر منطقی مربوط به رابطه زناشویی است سپس طی یک برنامه منظم آن عقاید رابرای خود مرور میکند.(منصور و ادیب،1383). ج)استفاده از روشهای معانی- بیان: در نظریه عقلاني - عاطفي اعتقاد بر آن است که رابطه زیادی بین شناخت و زبان وجود دارد. آنها می گویند به کار بردن کلمات با معنی خوب و آرام سازی بجای کلمات خشن، تند، غم انگیز و خنثی تأثیر بهتری در روابط زن و شوهر دارد. در این روش به مراجع کمک می شود تا در گفتار خود دقیق تر باشد، کلمات و اصطلاحات را طوری انتخاب نکند که موجب دامن زدن به خطاهای شناختی گردد. در این روش زوج درمانی از روشهای شناختی زیادی استفاده می کند. که از سایر رویکردها ی شناختی دیگر اخذ شده اند. مثل فن حواس پرتی شناختی، ترغیب، حل مسئله، انتخاب هدف، بحث فلسفی و باز آموزی اسنادی(عبد المحمدی،1385). 2- فنون عاطفی: هدف از کاربرد این فنون مجادله با باورهای غیر منطقی مراجع است( درایدن، 2002) . یکی از فنون عاطفی، تصویر سازی ذهنی عقلانی- عاطفی است.که شرح آن در زیر آمده است: الف) تصویر سازی ذهنی: به عنوان یک روش تسکین دهنده از زوجین می خواهیم به تصویر سازی مثبت از همدیگر بپردازند. از آنها می خواهیم یک تعامل مطلوب و سازنده را هنگامی که بر سر موضوعی اختلاف پیدا می کنند تجسم کنند و آنرا شرح دهند و به عنوان تمرین به آن عمل کنند. در این روش مشاور، حالات عاطفی سالم و غیر سالم را به زوجین آموزش می دهد و تفاوت این حالات را برای آنها تشریح می کند. به آنها می آموزد که چه نوع واکنش عاطفی- منطقی و چه نوع آن غیر منطقی است عواطف شدید، تند و پر دوام غیر منطقی هستند يعنی عواطفی که قدرت فکر کردن را از ما می گیرد و به ما اجازه نمی دهد که به چیزی فکر کنیم. عواطف منطقی آنهایی هستند که خفیف و موقت هستند و توان فکر کردن را از ما می گیرند. از آنها خواسته می شود ، نمونه هایی از حالات هیجانی منطقی و غیر منطقی را در خود ذکر کنند، افکار همراه هر دو حالت را برای خود روشن سازند. از زوجین خواسته می شود ، تصور کنند که در شرایطی هستند که همسرشان در بدترین و ظلمانه ترین حالت با آنها رفتار می کند و حالا به احساس خشم یا احساس گناه و حقارتی که به آنها دست داده است خوب فکر کنند و آنرا تجسم کنند، و بعد از آنها خواسته می شود که احساسشان را از حالت خشم و عصبانیت به حالت دلخوری و تأسف تبدیل کنند. ب) ایفای نقش: برای آنکه به زوجین آموزش دهیم چگونه افکار غیر منطقی، رفتار و گفتار غیر منطقی هنگام تعارض و در گیری آنها را آشفته می سازد از روش ایفای نقش استفاده می کنیم. در اینجا می توانیم از آنها بخواهیم جریان بحث ،گفتگوی تعارض آمیز خود را به صورت ایفای نقش اجرا نمایند وسپس به جای آن از روش گفتگوی منطقی استفاده کنند .مشاور می تواند از ایفای نقش معکوس استفاده کند وبه زوجین نشان دهد که چگونه با واکنش عاطفی غیر منطقی تعارض زناشویی دامن زده می شود. ج) استفاده از ضبط، نوار و فیلم: زوجین را تشویق کنید با هر جلسه را ضبط کنند و به منظور مرور جلسات به آن گوش دهند. شنیدن مباحث یک جلسه مانند آن است که جلسات مشاوره تکرار شده است. می توان اعضاء خانواده را تشویق کرد محتوای مشاجره و بحث و گفتگوی واقعی را در خانه ضبط کنند سپس خودشان آنرا گوش دهند و یا با کمک مشاور به آن گوش دهند و به تجزیه و تحلیل آن از دیدگاه عقلاني – عاطفي بپردازند. د) فنون هیجانی زنده: در این فن مشاور از زوجین می خواهد تا احساسات خود را نسبت به یکدیگر در طول جلسه مشاوره زنده کنند و سپس آنرا شرح دهند و آنگاه بگویند که چه عقاید خود در جلسه درمان تمرکز کنند، آنرا در خود دنبال می کنند که اینچنین بر انگیخته شده اند. می توانیم از آنها بخواهیم که نوع افکار و باورهای خود را عوض کنند و سپس تصور کنند که چه حالت هیجانی در آنها ایجاد خواهد شد یا اینکه احساسات مثبت خود را نسبت به همسر توضیح دهند، آنرا درجلسه درمان ابراز کنند و آن عمل را در فاصله دو جلسه درمان تمرین کنند. ه) پذیرش غیر مشروط: در این روش به زوجین کمک می شود همدیگر را به عنوان انسانهایی غیر شرور بپذیرند، آنها یاد می گیرند همسر خود را علی رغم داشتن رفتار و افکار مخرب و احمقانه بپذیرد و احترام بگذارند. 3- فنون رفتاری: با استفاده از این فنون مشاوره سعی می کند با استفاده از اصول روانشناسی یادگیری رفتارهای مناسب را در قبال یکدیگر تغییر دهد، تقویت کننده های مثبت و منفی را طوری سازمان دهند که موجب کاهش کلام زجرآور و رفتارها ی مخرب و افزایش رفتارهای حسنه در بین آنها شود. برخی از فنون رفتاری به شرح زیر است: الف) آموزش مهارتها: آموزش مهارت ابراز وجود، بیان احساس، برقراری ارتباط، نحوه استفاده از کلام و سخن به نحوی که موجب استحکام روابط زناشویی گردد. نحوه برقراری ارتباط جنسی، برنامه ریزی مالی، ارتباط با اقوام و... مواردی هستند که یک مشاور عقلاني - عاطفي برای کاهش مشکلات زناشویی مورد استفاده قرار می دهد. ب) تحمل نا کامی: بسیاری از زوجین تحمل رفتار غیر منطقی و یا رفتار خلاف انتظار را از همسرشان ندارند و در نتیجه زود آشفته و ناراحت می شوند یا تحمل انجام عملی که موجب تقویت رابطه آنها شود را ندارد . برخی زوجین می گویند:" برای من سخت و غیر قابل تحمل است به همسری که همیشه به من توهین می کند سلام کنم" . در این روش از زوجین خواسته می شود در همان شرایط باقی بمانند یا همان چیزی را که فکر می کنند نمی توانند انجام دهند و تحملش را ندارند دنبال کنند. به آنها گفته می شود برای رسیدن به یک حالت مطلوب و لذت بخش لازم است درد و رنج را تحمل کنند تا زمانی که برای کاری زحمت طاقت فرسا کشیده نشود به نتیجه خوبی نخواهد رسید. لازمه رسیدن به یک ازدواج خوب آنست که سر سختانه و با تحمل سختی فعالیت لازم را در این زمینه انجام دهید. ج) استفاده از تقویت کننده ها: مطابق نظریه رفتاری نوع فعالیت تقویت کننده های مثبت و منفی که یک زوج به همریگر می دهند در تداوم یا کاهش رفتارهای خوب و بد مؤثر است. انواع تقویت مثبت و منفی که در تعامل زناشویی موجب رشد تعارض می گردد را توضیح داده و سپس از آنها خواسته می شود ، انواع تقویت و تنبیه مثبت و منفی را در روابط خود شناسایی کنند و پس از آن مدیریت اعمال تقویت و تنبیه را به آنها آموزش داده می شود . د) حساسیت زدایی و تقویت در خانه: مطابق نظریه شرطی کلاسیک زوجین نسبت به هم شرطی شده اند. هرگاه همدیگر را می بینند یا نام همدیگر را می شنوند، بلافاصله برآشفته می گردند و احساسات منفی آنها تحریک می گردد. زوجین شرطی شده، هر وقت همدیگر را می بینند ناراحت می شوند، احساس کینه و نفرت در آنها بیدار می شود، نا امید شده و نق زدن و فحاشی کردن را اتوماتیک وار شروع می کنند از نظر حالت بدنی تغییراتی در آنها ایجاد می گردد، ضربان قلب بالا می رود، فشار خون زیاد می شود، عضلات کشیده می شود و به لرزه در می آید، قیافه در هم و افکار منفی اتوماتیک در ذهن جریان می یابد. در روش حساسیت زدایی منظم به زوجین کمک می شود تا بر این حالت خود غلبه کنند. در این روش ابتدا تن آرامی را به زوجین و در حضور هم آموزش می دهند. در جلسه مشاوره باید آنقدر آنرا تمرین کنند تا یاد بگیرند، سپس در حالیکه به همدیگر نگاه می کنند، این تمرین را انجام دهند. آنگاه از آنها می خواهند تجسم کنند در حال دعوا و درگیری هستند و حالا تن آرامی در خود ایجاد نمایند سپس با تجسم صحنه های لذت بخش همراه با تن آرامی به همسر خویش بنگرند. 4.تکالیف شناختی: یکی از رویکردهای درمان در نظریه عقلانی- عاطفی اینست که: از مراجعین انتظار می رود که لیستهایی از مشکلاتشان تهیه نمایندو به دنبال عقاید غیرمنطقی شان بگردند و این عقاید را به مجادله بکشانند. زیرا مراجعین اغلب پیشگویی خود ساخته و منفی از وقایع دارند که بدلیل اینکه آنها شکست را پیشگویی می کنند در عمل نیز اینگونه می شود.مراجعین ترغیب می شوند که تکالیف خاص را در جلسات درمان انجام دهند و همینطور در فواصل مابین جلسات به این طریق آنها کم کم یاد می گیرند که با اضطراب و تفکر غیر منطقی به مقابله برخیزند. الف ) تغییر زبان فرد : رویکرد عقلانی- عاطفی بر این عقیده است که زبان مبهم یکی از علل فرایندهای تفکر مختل است. درمانگران توجه خاصی به الگوهای زبانی زوجین مراجعه کننده دارند. طبق اصول نظریه عقلانی- عاطفی، زبان افکار ما را و افکار ما زبان را شکل می دهند.طبق این اصل زوجین یاد می گیرند بایست ها والزامها می توانند با ترجیهات عوض شوند.مثلا بجای گفتن اینکه: آن کاملا وحشتناک است اگر.... آنها می توانند یاد بگیرند که بگویند ناراحت کننده است اگر.... در خلال فرآیند تغییر الگوهای زبانی و جمله سازی ها، تفکر و رفتار نیز تغییر می یابد و به عنوان یک پیامد احساس، نیز دستخوش تغییر می گردد. ب ) شبیه سازی عقلانی- عاطفی در این تکنیک مراجعین تفکر و احساسشان را مجسم می کنند و به شیوه ای رفتار می کنند که دوست دارند فکر یا احساس نمایند(مولسبی،1984 ؛به نقل از کوری، 1996). آنها همچنین می توانند نشان دهند که چگونه به تصویرسازی اتفاقات اشتباهی که برای آنها پیش آمده می پردازند یا اینکه چگونه تحت این شرایط خودشان را به طرز نامناسبی آشفته می سازند و یا چگونه احساساتشان را تجربه می نمایند و بالاخره اینکه چگونه تجارب مربوط به این احساس نامناسب را تغییر می دهند(الیس، 1989). زمانیکه مراجعین قادر به تغییر احساسات نامناسبشان باشند توانایی تغییر رفتارشان را نیز دارند.این تکنیک در ارتباطات بین فردی و موقعیتهایی برای فرد مشکل زاست موثر است. 2-2-9) رویکرد مشاوره ای واقعیت درمانی گلاسر معتقد است تعارض زناشویی ناشی از تلاش هر یک از زوجین برای به کنترل درآوردن دیگری به منظور ارضا نیازها و خواسته های خود است.از نظر او زوجین آشفته رفتارهایی را در تعامل با یکدیگر انتخاب می کنند که ناکارآمد و غیر موثر است.اگر هر یک از زوجین رفتار خودش را کنترل کند مشکلی در روابط آنها پیش نخواهد آمد.در رویکرد واقعیت درمانی برای درمان تعارض زناشویی به زوجین کمک می شود توان انتخاب رفتارهای موثر و کارآمد خود را در تعامل با یکدیگر افزایش دهند و هرکس کنترل رفتار خویش را بر عهده گیرد به نحوی که موجب حفظ و بقای ازدواج آنها شود.از نظر گلاسر زمانی درمان تعارض زناشویی صورت می گیرد که زوجین مسئولیت رفتار خود را در تعامل با یکدیگر بپذیرند،از اینرو گلاسر بر انتخاب و کنترل رفتار زوجین تاکید دارد. (فرح بخش،1383). 2-2-9-1) مروری بر نظریه واقعیت درمانی گلاسر: گلاسر در سال 1925 در کلیولندا ایالت اوهایوی آمریکا متولد شد. دوره دبیرستان را در همانجا تمام کرد و سپس به انیستیتو تکنولوژی کیز ریوسرو رفت. در سن 19 سالگی مهندسی شیمی گرفت و در بیست و سه سالگی روانشناسی و در 28 سالگی یک پزشک شد. زمانی که دانشجو بود ازدواج کرد و برای گرفتن تخصص روانپزشکی به یوکلا منتقل شد( شفیع آبادی، 1383). در سال 1956 به عنوان روانپزشک مشاور، در مدرسه دخترانه ونتورا برای کمک به نوجوانان بزهکار مشغول به کار شد ( شفیع آبادی، 1383؛ کوری، 1996 ). وی بر اساس تجربیاتی که در طی سالهای 1956 تا 1961 در همان مدرسه بدست آورد کتابی با عنوان سلامت روانی یا بیماری روانی نوشت که اولین اثر او بودو پایه و اساس واقعیت درمانی را قرار گرفت. ( کوری، 1996 ). در سال 1965 کتاب واقعیت درمانی منتشر کرد و در آن عقاید اساسی خود را مبنی بر اینکه ما مسئول عملی هستیم که در زندگی خود انتخاب می کنیم منتشر ساخت. در طی دهه 1960 گلاسر به عنوان طرف مشورت در مراکز آموزشی فعالیت نمود و در آن اصول واقعیت درمانی را به عمل در آورد. او در اینجا سعی کرد بجای آنکه بر فرد متمرکز شود. بر نظام تمرکز نماید و حاصل این فعالیت کتابی بنام «مدارس بدون شکست» شد. 2-2-9-2) تحول نظریه گلاسر از واقعیت درمانی تا نظریه انتخاب گلاسر حرفه خود را به عنوان روانپزشک با رد نظریه سنتی روانکاوی آغاز کرد. او می گوید" در انتهای دوره آموزش روانپزشکی خود را در یک وضعیت نامطلوب و تردید آمیز دیدم و سر انجام با حمایت و تشویق استاد خود جی ال هارینگتون مدل خود را برای کمک به مردم مطرح ساختم" ( هوییت، 2001، به نقل از لیتواک،2006). گلاسر بر اساس بینش انسانگرایی خود و تجارب حاصل از کار با هارینگتون نظریه روانکاوی را کنار گذاشت و به دیدگاه واقعیت درمانی روی آورد. بر اساس این دیدگاه انسان، رفتار خود را انتخاب می کند و مسئول آن است براساس این رویکرد هیچ کاری نیست که انجام بدهیم که علت آن یک عامل خارجی باشد. اگر عقیده داشته باشیم عمل ما تابع عوامل خارجی است پس ما یک ماشین مرده هستیم (کرسینی، 2000). بر اساس نظریه گلاسر هر انسانی خود افسرده کردن و اضطراب ورزیدن را انتخاب می کند نه اینکه آنها ناشی از عوامل ناخود آگاهی باشند. به نظر او رفتار حاصل بهترین تلاش و انتخاب او در یک لحظه است تا از آن طریق نیاز به عشق، دوستی، قدرت، خوشی و آزادی را در خود ارضا کند ( کوری، 1996؛ کاپوزی، 2000 به نقل از خزایی، 1385). گلاسر می گوید " با نوشتن کتاب واقعیت درمانی در سال 1965 و طرح واقعیت درمانی مفهوم اساسی بیماری روانی را زیر سؤال بردم" . در واقعیت درمانی او با توماس ساز موافق است که می گوید : بیماری روانی وجود خارجی ندارد . در آن زمان گلاسر در واقعیت درمانی اظهار داشت که مراجعان بیمار نیستند، بلکه آنها مسئول رفتار خود هستند و نباید به آنها بر چسب بیماری روانی زد و هنوز هم گلاسر اظهار می داردکه" عقیده دارم بر چسب بیمار ی روانی یک کار بسیار غلط است" . گلاسر در سال 1998 کتاب نظریه انتخاب را نوشت و در آن نشان داد آنچه که از ما سر می زند یا انجام می دهیم چیزی است که خودمان انتخاب کرده ایم( گلاسر 2000). نظریه انتخاب توضیح می دهد که ما نیازهای خود را مستقیما ارضا نمی کنیم. آنچه ما انجام می دهیم این است که هر کاری را که انجام می دهیم و باعث می شود احساس خیلی خوبی کنیم ، حفظ می نمائیم. ما این دانش را در محل خاصی از مغزمان ذخیره می کنیم که دنیای کیفی ما نامیده میشود. این دنیای کیفی در کانون زندگی ما قرار دارد. این شانگری- لا ی شخصی ما است. دنیایی که دوست داریم در صورتی که بتوانیم در آن زندگی کنیم . این دنیا کاملا بر مبنای نیازهای ما استوار است، ولی بر خلاف نیازها، که کلی هستند، خیلی اختصاصی است. دنیای کیفی ما شبیه آلبوم عکس است. امکان دارد برخی از عکسها تار باشند که درمانگر به درمانجو کمک می کند تا آنها را روشن کند. عکسها برای اغلب افراد بصورت اولویت وجود دارند ولی امکان دارد درمانجویان نتوانند اولویت آنها را تشخیص دهند. وظیفه درمانگر این است که به درمانجویان در اولویت بخشیدن به خواسته های آنها کمک کرده و مشخص کند کدامیک برای آنها از همه مهمتر است.(کوری،ترجمه سید محمدی،1385). واقعیت درمانی امروزی سریعا روی رابطه ناخوشایند یا فقدان رابطه تمرکز می کند که معمولا علت مشکلات درمانجویان است. امکان دارد درمانجویان از مشکلاتی شکایت کنند که بموجب آنها نتوانسته اند در کاری موفق شوند. واقعیت درمانی روی آنچه که درمانجویان می توانند در روابط کنترل کنند تمرکز دارد. نظریه انتخاب به درمانجویان می آموزد که صحبت کردن از چیزی که آنها نتوانند انها کنترل کنند بی معنی است. اصل بنیادی نظریه انتخاب که درک کردن آن برای درمانجویان اهمیت زیادی دارد این است: تنها فردی را که شما می توانید کنترل کنید خودتان است.(کوری،ترجمه سید محمدی،1385). 2-2-9-3) مفاهیم اساسی نظریه شخصیت: در واقعیت درمانی واژه شخصیت و هویت تقریبأ مترادف یکدیگر بکار می روند. هویت در واقعیت درمانی جزء بسیار اساسی وجود آدمی از لحظه تولد تا پایان عمر است ( شفیع آبادی 1383 ). از نظر گلاسر هویت به دو نوع هویت توفیق و هویت شکست مجزا می شود. هویت آن تصوری است که فرد از خودش دارد.هویت عبارتست از نیاز انسان به جدا و متمایز بودن از دیگران که از بدو تولد تا پایان زندگی در همه فرهنگها وجود دارد (آرین،1375 ؛ به نقل از شفیع آبادی1380). در آغاز کودکان با هویت توفیق متولد می شوند اما زمانی که کودک با دیگران ارتباط برقرار می کند و به توسعه مهارتهای اجتماعی عقلانی و کلامی خود می پردازد تحت تأثیر برخوردهای دیگران احتمالأ دچار هویت شکست خواهد شد ( شفیع آبادی 1383 ). 2-2-9-4) احساسات و نیازهای انسانی: گلاسر در ابتدای طرح نظریه خود نیازها را به چند دسته تقسیم کرد: نیاز به عشق و دوستی نیاز به قدرت نیاز به خوشی نیاز به آزادی نیاز به بقا( هوییت ، 2000 ؛گلاسر ،2000؛ گلاسر، 2001؛ شارف، 1996 ؛ کاپوزی ، 1999). به نظر گلاسر وقتی متولد می شویم می توانیم گریه کنیم. دست و پا و شانه خود را حرکت دهیم. این گریه به نحوی بیان اولیه خشم می باشد و روشهایی هستند که با استفاده از آن مادر را وادار میکنیم از ما حمایت و مراقبت کند و اغلب مادران پاسخ به این تقاضای ما را خودشان انتخاب می کنند و بدون این مراقبت ما آرام نخواهیم شد. این گریه اولیه که تلاش ما برای کسب آرامش و لذت است. یک نیاز ژنتیکی برای بقا است و ما را با چیزی که در طول زندگی برای کنترل دیگران باید به کار ببریم آشنا می سازد. همه رفتارهای ما بهترین انتخاب هر فرد در واحد زمان است که منجر به ارضاء یک یا چند نیاز او می گردد. همه موجودات زنده مانند گیاه و حیوان برای ارضاء نسل برنامه ریزی شده اند و برخی رده های بالاتر تکاملی دارای نیازهای روانشناختی هستند که با انسان مشترک است. به عقیده گلاسر ژنها منشاء نیازها هستند. در وجود ما ژنهایی هستند که نیاز به عشق ورزی، دوست داشتن را در ما بوجود می آورد و ما را بر می انگیزد با مراقبت دیگران را کسب کنیم. در جستجوی روابط ارضا کننده با دوستان اقوام همسر و خانواده باشیم و ژنهای دیگر ما را تحریک می کنند تا به سمت قدرت، آزادی و خوشی برویم. به عقیده گلاسر تکامل یافتگی انسان و پیچیدگی ژنتیکی او در مقایسه با سایر حیوانات در زمینه نیازها حالتی به نام احساس را در او بوجود آورده است و یک توان اساسی تر آنکه می دانید چگونه احساسی دارید و بخاطر خلاقیت و تنوع نیاز دارای دامنه وسیعی از احساسات هستید به علاوه قادر هستید رفتار خود را در هنگام احساس خوب یا بد بخاطر داشته باشید و آنرا ارزیابی کنید. داشتن احساس خوب در دوران کودکی آسان است اما هر قدر انسان از کودکی به جوانی و از جوانی به بزرگسالی انتقال می یابد داشتن احساس خوب و مثبت مشکل است زیرا روابط با مردم مشکل تر و پیچیده تر می گردد. نیازهای ما در ارتباط با دیگران قابل ارضاء است و اگر دوستان خوبی نداشته باشیم بسیاری از آنها قابل ارضا نخواهند بود و در این صورت دوست داشتن رانیز یاد نخواهیم گرفت.(گلاسر 2001،2000،1998). نیاز به عشق و دوست داشتن: به نظر گلاسر یکی از نیازهای اساسی ما نیاز به محبت، دوستی، عشق ورزیدن، دوست داشته شدن و تعلق است ( شفیع آبادی 1383 ؛ شارف 1966؛ کوری 1996؛ گلاسر 2001 ) به نظر گلاسر این نیاز نقش زیادی در عشق و ازدواج دارد و می تواند اساس سلامتی یا آسیب پذیری ازدواج گردد. او می گوید هر کتاب رمان را که راجع به عشق می خوانیم ، می بینیم با حالتی از لذت و خوبی شروع می کنند و آنرا به حالتی از کینه، نفرت و انتقام پایان می برند. شروع رابطه دوستانه و عاشقانه سخت نیست و الزامات ژنتیکی ما ایجاب می کند که این را بطه را شروع کنیم، الزامی که تداوم آن با وجود یک دنیای کنترل خارجی بسیار سخت است. با داشتن عقیده مبنی بر کنترل بیرونی، روابطی که در آغاز بسیار خوب بوده است به مرور فاسد می شود و این فاسد شدن ارتباط خوب سرانجام رنج سخت آن است که در ادبیات مورد علاقه واقع شده است. احساس حسادت، بی بند و باری، کینه توزی، نومیدی اغلب بخاطر رفتارهای عاشقانه غاسب می شود. در ذهن بیشتر ما رضایت جنسی و رضایت در عشق همراه هم هستند اما بعد از ازدواج و تعهد به یکدیگر برای زندگی، عقیده نداریم که چقدر همراه بودن آن دو در هر مرحله ا ز زندگی، تلاش برای متوقف کردن همسر از کسب لذت از امور مورد علاقه خود موجب تخریب روابط می شود. وقتی صحبت از عشق می کنیم همیشه اینطور تصور می شود که بیشتر باید محبت بگیریم تا بدهیم. اغلب وقتی از طرف مقابلمان ناراحتی می بینیم سؤال می کنیم آیا مرا دوست داری؟ عشق و دوستی هر دو یک جاده دو طرفه است. پذیرش اصول عشق، محبت و دوستی نیز یک هنر است.(گلاسر،2000). نیاز به قدرت: یک نیاز مشخص و بارز در انسان به قدرت است که اختصاص به انسان دارد. هر چند حیوانات عصبانی و خشمگین می شوند اما این بخاطر نیازهای مربوط به بقا است نه نیاز به قدرت تداوم دوستی با کسی که دارای حرص و آزمندی زیاد در قدرت و امکانات است سخت می باشد. برخی از مردم برای ارضاء نیاز به قدرت از هیچ کاری فروگذار نمی کنند و حاضرند ازدواج یا رابطه دوستانه را قربانی آن کنند. نیاز به قدرت موجب شده است در هر چیزی و هر کاری سلسله مراتب و درجاتی بوجود آوریم برخی از ما نیاز به قدرت را از طریق انجام کارهای خوب که منجر به کمک به دیگران می شود بدست می آوریم. مانند یک پزشک خوب که از طریق ارائه خدمت کارآمد به مردم قدرت بالایی در جامعه کسب می کند. در روابط شخصی قلدری، زورگویی نتیجه خوبی در بر نخواهد داشت. یک مرد نیرومند که عادت دارد همیشه در برابر همسرش بایستد از آن سود نخواهد برد و در نتیجه وفادار ماندن به یکدیگر برای آنها یک امر غیر معمول و غیر عادی است و به همین دلیل بسیاری از هم طلاق می گیرند. در جامعه گروه یا خانواده ای که نظریه کنترل داخلی جاری باشد همکاری دارای اهمیت است. اجبار کردن وجود ندارد و در عوض مذاکره و گفتگو در بین آنها برقرار است.(گلاسر 2000). نیاز به خوشی: خوشی یک پاداش ژنتیکی برای یادگیری است( گلاسر 1998؛ فلانگان و فلانگان 2004) او بین یادگیری و بازی رابطه محکمی می بیند به همین دلیل عقیده دارد زمانی که بازی متوقف شود یادگیری نیز متوقف خواهد شد. به نظر گلاسر آسانترین نیاز از نظر ارضا نیاز به خوشی می باشد. ارضا این نیاز آمیخته با ارضا نیازها ی دیگر است. مخصوصأ در برخی از افراد ارضاء این نیاز با نیاز عشق، دوستی و تعلق در هم تابیده می باشند ( فلانگان و فلانگان 2004 ). زمانی که در یک ازدواج روابط تیره شود خوشی اولین قربانی آن خواهد بود. یعنی آسانترین نیاز از نظر ارضاء قابل وصول نخواهد بود.(گلاسر 2000). نیاز به آزادی: به نظر گلاسر آزادی سعی و تلاش تکاملی است تا به وسیله آن تعادلی بین تابع دیگران شدن و رها بودن از دیگران برقرار سازد. هر جا که آزادی از بین برود جنبه های انسانی بشر کاهش خواهد یافت یا از بین می رود و خلاقیت سازنده محو می شود. زمانیکه احساس آزادی برای بیان خود نداشته باشیم خلاقیت ما در مسیر بیمار گونه و رشد اختلال روانی قرار می گیرد. به نظر گلاسر یکی از علل پیشرفتهای خیره کننده آمریکا آزادی و بخصوص آزادی بیان است (گلاسر 2000 ). نیازهای مربوط به بقا: همه موجودات زنده به طور ژنتیکی برنامه ریزی شده اند با برای بقا خود تلاش کنند گلاسر می گوید؛ اصطلاح اسپانیایی گاناس تمایل قوی به این تلاش و کوشش را بهتر از لغت بقا توصیف می کند. گاناس به معنی تلاش شدید است که موجب بقای ارگانیسم می گردد و فراتر از آن به امنیت منجر می شود. نیاز به خوردن، آشامیدن، تنفس کردن، نیاز جنسی و ... از جمله این نیازها هستند.(گلاسر 2000) 2-2-9-5) مشاوره زناشویی واقعیت درمانی ساخت یافته: تخریب و ویران سازی ازدواج حاصل وجود یک روانشناسی کنترل خارجی پیشرفته در روابط زناشویی است. وقتی این نوع روانشناسی بر روابط زن و مرد یا بر یک ازدواج حاکم شده بهترین چیزی که شانس بهبودی و پیشرفت زندگی زناشویی را برای آنها فراهم می کند دایره مشکل گشا است. این دایره شرایط امن و آرامی را فراهم می سازد که ازدواج را از سرطان روانشناسی کنترل خارجی در امان خواهد ساخت. برای آنکه مشاوره اثر بخش باشد بجای آنکه به نیازهای شخصی توجه شود باید به نیازهای مربوط به نحوه ارتباط توجه گردد. در بسیاری از موارد زوجینی که در ازدواج شکست خورده اند خود را مقصر و شکست خورده نمی دانند. آن به این دلیل است که نادانسته چیزهایی را در مورد نظریه کنترل خارجی بر اثر تجربه آموخته اند و از تکرار اشتباهاتی که در گذشته داشته اند اجتناب نمی ورزند. در مشاوره زناشویی ساخت یافته واقعیت درمانی نظریه انتخاب اساس کار است. مشاور نقش بسیار فعال دارد. سوالات مشخص و دقیقی را می پرسد و سپس هر یک از زوجین را جداگانه و با هم ملزم می کند با به سؤالات جواب دهند در غیر اینصورت مشاوره خاتمه پیدا خواهد کرد ( گلاسر 1998 ). در این مشاوره زناشویی ازدواج یک امر مبتنی بر مشارکت و همکاری است و تنها راهی که می توان از طریق آن به یک زوج آشفته کمک کرد این است که بر چیزی که برای اصل ازدواج مفید است تمرکز داشته باشیم نه برچیزهایی که به طور فردی برای هر یک از زوجین به طور جداگانه مفید می باشد. 2-2-9-6) مقایسه نظريه عقلانی- عاطفی و نظریه واقعیت درمانی: 1-نظریه الیس بر شناخت و باورها تأکید دارد و به طور کلی هر نظریه ای دارای یک کانون و دامنه شمول است(کلی 1968؛ به نقل ازپروین 1998). کانون شمول نظریه الیس باورها هستند. عقاید، باورها و شناختهای فرد محور هر نوع تبیین برای هر رفتار و حالت روحی است (شفیع آبادی 1383 ؛ الیس، 1976؛درایدن 2003؛کوری 1996 ). در حالیکه کانون شمول نظریه گلاسر انتخاب، کنترل و رفتار کنونی است. به نظراو هر کس خودش رفتار خود را انتخاب می کند و رفتار بر اساس نیاز درونی فرد در حال حاضر و از درون شخص سرچشمه می گیرد. بنابراین هر کس بر رفتار خود کنترل دارد و رفتارش تابع کنترل خودش است. از نظر گلاسر رفتاری را انتخاب می کنیم که ما را در ارضاء نیازها ی پنج گانه کمک کند.(كوري 1996؛شارف 1996؛گلاسر 1998و2000) 2-از نظر الیس منشاء اصلی اختلالات روانی باورهای غیر منطقی هستند یعنی باورهایی که مانع رسیدن فرد به اهداف، مقاصد، تکامل و پیشرفت شخصی می گردند. از نظرالیس بیماری روانی واقعیتی است که از باورهای غیر منطقی سر چشمه می گیرد ( الیس، 1972؛ میکائیل، 2002 ) از نظر گلاسر بیماری روانی واقعیت خارجی ندارد و ناشی از رفتار غیر مسئولانه است که خودش آنرا انتخاب کرده است. بیماری روانی تلاش و رفتاری است که خود فرد انتخاب می کند تا به نیازهایش دست یابد. اما این روشها را بسیار نامناسب و به دور از واقعیت انتخاب می کند که مؤثر و مفید نیستند. تعارض زناشویی حاصل ناهمخوانی نیازها و تلاش زوجین برای کنترل همدیگر و رفتار ناکارآمد در این راستا می باشد. 3-از نظر اهداف مشاوره و روان درمانی گرچه هر دو دیدگاه هدفهای کلی مشابهی را دنبال می کنند اما هدف جزئی متفاوتی دارند. در درمان رفتاری، شناختی، عاطفی هدف آن است که مراجع تفکر منطقی رایادگیرد و فرد به مسئولیت عاطفی، خود پذیری، افزایش تحمل ناکامی دست یابد. هدف درمان منطقی، عاطفی، این است که مراجع صفاتی همچون علاقه به خود، علاقه اجتماعی، خود رهبری، بردباری و تحمل، تساهل، ناکامی و خود مسئولیتی در برابر آشفتگی را کسب نماید ( شفیع آبادی 1380 ؛ ساعتچی 1380 ؛ شیلینگ 1985؛ کوری 1996 ). هدف واقعیت درمانی آن است که راهنمای مؤثری را برای ارضاء نیازها ی اساسی خود بیابد و فرد کنترل رفتار و زندگی خود را به نحو مؤثری بدست گیرد. او باید یار بگیرد رفتار، احساس و عواطف خود در ارزیابی کند. هدف آنست که زوجین از کنترل خارجی دست برداشته و به روانشناسی کنترل درونی روی آورند ( شفیع آبادی 1380؛ ساعتچی 1380؛ شارف 1996 ؛ کرسینی 2001 ). 4-گلاسر تغییر عمل را شروع می کند. او معتقد است که آسانترین چیزی را که می توان تغییر داد و احساس کرد نمی تواند او را به هدف و خواسته هایش برساند و ارضا کننده نیازهای او نیست به آسانی او را کنار می گذارد و رفتار دیگری را انتخاب می کند. بنابراین اکثر فنون نظریه واقعیت درمانی متمرکز بر این است که مراجع خواسته خود را مشخص سازد، واقعی بودن آنرا ارزیابی کند و سپس مشخص کند عمل یا اعمالی را که انجام داده است تا او را به آن خواسته برساند مفید و کارآمد بوده اند یاخیر؟ اگر ناکار آمد بودند فکر کند چه عمل دیگری را می تواند شناسایی یا خلق کند و جایگزین آن نماید. در این نظریه الیس طیف وسیعی از فنون مربوط به نظریه های رفتار درمانی، شناخت درمانی، شناخت درمانی و درمان متمرکز بر عواطف استفاده کرده است. (کوری2005؛گلاسر2003) 5- فرایند درمان در نظریه عقلانی- عاطفی در فرمول زیر خلاصه می شود. 3429001193800035433001276350027432001333500217170012763500125730012763500A B IC BD CD 354330012255500 EB EF 354330011747500 CD CD کسب رفتار و عواطف مؤثر سازنده: EBو EF A: شناسایی حوادث فعال کننده IB:باورهای غیر منطقی IC: واکنش های رفتاری و عاطفی غیر منطقی مراجع D: مجادله و مبارزه با حالات رفتاری، عاطفی و شناختی غیر منطقی فرایند درمان در واقعیت درمانی کاملأ متفاوت است. پذیرش و درگیری عاطفی، ایجاد محیطی گرم و صمیمانه ، بررسی رفتار کنونی مراجع و میزان کارآیی آن، کنار گذاشتن رفتارهای غیر مفید از اجزای فرایند درمان در نظریه گلاسر می باشند.الیس (2000 ) می گوید هر دو نظریه بر مفهوم مکان کنترل درونی تأکید دارند و بر این اصل عمل می کنند که ابتدا مراجع بایدخود را تغییر دهد تا تغییرات مطلوب دیگر رخ دهد ( هوییت 2001؛ الیس 2000) . 2-2-9-7) فنون واقعیت درمانی لنون (2000) در مقاله "از واقعیت درمانی" تا " واقعیت درمانی در عمل" که در مجله بین المللی واقعیت درمانی به چاپ رسیده درباره کاربرد فنون درمانی اظهار می دارد: هیچ الگوی خاصی در واقعیت درمانی وجود ندارد، هیچ دستور العملی برای دنبال کردن جلسه وجود ندارد، درمانگر آماده است که در هر جهتی حرکت کند، چیز ترسناکی وجود ندارد، مادامی که ارتباط حفظ شود روش خوب یا بد وجود ندارد.مراجع می تواند از مشاور بپرسد، بخواهد و انتظار داشته باشد که برای هر چیزی توضیحی وجود دارد، اما مشاوران همه جوابها را ندارند. دنیا جای سختی است و ما همه درگیر هستیم، به هر صورت، سخت یا آسان درمانگر پیام خود را می فرستد «ما در اینجا با هم هستیم ، تو تنها نیستی» درمانگر باید شرایطی بوجود آورد که مراجع باور کند که چیزهای خوبی وجود دارد که اتفاق خواهد افتاد. در جلسه درمان، مراجع یاد می گیرد که ما بوسیله نیازهای یکسانی برانگیخته می شویم و همه مردم مانند ما به آنچه ما نیاز داریم نیاز دارند. لورانس لیتواک (2006) سردبیر مجله واقعیت درمانی، معتقد است که برای اجرای فنون، واقعیت درمانگر با نگاه به یک درمانگر خوب می تواند بیاموزد، مخصوصا زمانی که با مراجع به ایفای نقش می پردازد و با توقف نقش بازی، سوالاتی ماهرانه می پرسد. دیدن نوارهای ویدئویی بسیار خوب و موثر است و بحثهای جالبی را به دنبال دارد. روش دیگر برای یادگیری واقعیت درمانی خواندن گزارشات دقیق جلسات درمان است. برخی از فنون پیشنهاد شده واقعیت درمانی عبارتند از: 1.مواجهه: بالا بردن آگاهی مراجعین از راه نشان دادن اطلاعاتی که به طریقی از آنها چشم پوشی کرده یا در شناسایی آنها کوتاهی کرده اند.کاربرد صحیح این مهارت ، متضمن آگاه کردن مراجعین به نحوی قابل قبول نسبت به اطلاعاتی است که ممکن است برای انان ناگوار باشد و یا از آنها اجتناب کرده و اصلا به آنها توجهی نشان نداده باشند. این فن اغلب زمانی بکار می رود که مراجعین قادر نیستند افکار و باورهای نادرستی که رفتارشان را شکل می دهد رها کنند(گلدارد 1999). 2. آموزش: زمانی که مهارت خاصی برای انجام رفتار جدید لازم است ، آموزش ضرورت می یابد.اگر درمانگر مهارت لازم را داشته باشد آموزش می تواند بخشی از جلسه درمان باشد وگرنه جهت آموزش این مهارت مراجعین باید بجای دیگری ارجاع داده شوند و تشویق شوند که مسئولیت آموزش را بر عهده گیرند. 3.اطلاعات: اگر مراجعین به اطلاعات جدید و خاصی برای برنامه ریزی یک عمل نیاز داشتند، درمانگر بایستی برای فراهم کردن آن آمادگی داشته باشد. اگر درمانگر اطلاعات مورد لزوم را نداشته باشد باید در کسب آن مراجع را یاری دهد مسئولیت درمانگر در اختیار گذاشتن منابع اطلاعات به مراجع می باشد. 4.تکلیف خانه: تکلیف برای ایجاد تداوم در بین جلسات درمانی و تسهیل مشاوره با تشویق مراجع به کار روی مشکلات احتمالی مابین جلسات درمانی بکار گرفته می شود. نمونه های تکالیف عبارتند از : تلاش برای یک رفتار جدید، کاهش یا توقف رفتار کنونی، یادداشت کردن رفتار فعلي ، تحقیق درباره راه حلهای یک مشکل خاص. 5.خودافشایی: این فن معمولا به ایجاد پیوند عاطفی دو سویه (نیاز به رابطه عاطفی با مراجع دارد). از آنجا که واقعیت درمانی شرکت فعال و یکسان مراجع و درمانگر را در جلسه درمان میطلبد مواقعی می رسد که از درمانگر پرسیده می شود آیا مشکلات این چنینی را تجربه کرده است ؟ در این شرایط مشاور می تواند تجربیات شخصی اش را بازگو کند. 6. خلاصه و مرور کردن: گاهی برای مراجعین لازم است که تامل نموده و به بازبینی مسیر طی شده بپردازند.در این فن مشاور به مراجعین این فرصت را می دهد که به جذب و اندیشیدن آنچه گفته است بپردازند (گلدارد 1999). 7. پرسش: کاربرد سوال برای جمع و جور کردن اطلاعات به ویژه روشن ساختن آنچه گفته شده است ، می باشد.سوالات بموقع به مراجعین کمک می کند تا درباره آنچه می خواهند بیاندیشند و نتایج رفتارشان را ارزیابی کنند. اهداف کاربردی ماهرانه سوال کردن عبارتند از: الف: ورود به دنیای درونی مراجع ب: جمع آوری اطلاعات ج: آگاهی دادن د: کمک به مراجعه برای کنترل موثر زندگی 8 . دایره مشکل گشا: این فن به این صورت اجرا می شود که دایره ای خیالی برکف اتاق کشیده و به زوجین گفته می شود که صندلی خود را در این دایره قرار داده و بنشینند ، در این دایره 3 چیز وجود دارد : 1: زن 2: مرد 3: ازدواج با ورود به این دایره زوجین توافق دارند که اصل ازدواج مهم است و بر خواسته های آنها ارجحیت دارد و باید برای حفظ آن بکوشند . در باره تفاوت در شدت نیازهای خود که موجب تعارضات زناشویی شده است گفتگو می کنند و از بکار گیری کنترل بیرونی و رفتارهای مخرب پرهیز نموده و درباره تفاوتهای فردی و اختلاف شدت نیازها و خواسته های همدیگر مذاکره می کنند . مذاکره ای که موجب دوام و بقای زندگی زناشویی گردد. اگر زوجین در مذاکره به توافق برسند در تعامل زناشویی آنها اصل ازدواج بر خواسته های فردی ، مقدم شمرده شده است.(گلاسر 1998). 2-3) پيشينه پژوهشي 2-3-1) تحقیقات انجام شده در داخل كشور: فریدی(1385) در تحقیقی "اثر بخشی آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختاری به شیوه گروهی بر تعارضات زناشویی زنان" را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختاری به شیوه گروهی، به کاهش تعارضات زناشویی تاثیر مثبت داشتند. سودانی(1385) در پژوهشی در مقایسه اثر بخشی زوج درمانی به شیوه شناختی الیس و درمان راه حل –محور- دیشیرز بصورت انفرادی توام در کاهش تعارضات زناشویی مورد بررسی قرار داد که به این نتیجه رسید که زوج درمانی به شیوه شناختی الیس و درمان راه حل-محور دیشیرز بصورت انفرادی و توام در کاهش تعارضات زناشویی تاثیر مثبت داشته اند. خزایی(1385) در پژوهشی به بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی با تعارضات زناشویی دانشجویان زن دانشگاههای شهر تهران، پرداخت . نتایج نشان داد بین تعارضات زناشویی با الگوهای ارتباط سازنده متقابل زنان از نظر آماری در سطح 01/0 رابطه معنادار و حقیقی وجود دارد. ارفعی(1385) در پژوهشی به بررسی و مقایسه تعارضات زناشویی و سلامت روان در ازدواجهای بین فرهنگی و ازدواجهای تک فرهنگی در دانشجویان زن دانشگاههای استان اصفهان پرداخت . نتایج نشان داد که تعارضات زناشویی و سلامت روان بین زنان با ازدواجهای بین فرهنگی متفاوت از زنان با ازدواج تک فرهنگی است. این یافته ها ، مبنی بر این است که تعارضات زناشویی در زنان با ازدواجهای بین فرهنگی نسبت به زنان با ازدواجهای تک فرهنگی بیشتر و سلامت روان در آنها پایین تر است. در مورد فرضیه های فرعی در مقیاسهای تعارضات زناشویی کاهش همکاری در زنان با ازدواجهای بین فرهنگی بیشتر است. قربانی(1384) در تحقیقی تحت عنوان تاثیر زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر تعارضها و افکار غیر منطقی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره اصفهان ، به این نتیجه رسید که زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری در کاهش تعارضات و افکار غیر منطقی زوجین موثر است. شاهمرادی(1384) تاثیر درمان شناختی –رفتاری به شیوه گروهی بر سطح ناسازگاری زنان متاهل را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که درمان شناختی-رفتاری به شیوه گروهی نقش موثری بر سطح سازگاری،ابراز محبت، توافق، همرایی، همبستگی و رضایت زناشویی زنان متاهل دارد. شریعتمداری(1383) تاثیر آموزش راههای مقابله با فشارهای روانی بر تعارضات زناشویی را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که آموزش سبکهای مقابله با فشارهای روانی بر کاهش تعارضات زناشویی موثر است. فرح بخش(1383) در پژوهشی میزان اثر بخشی فنون زوج درمانی نظریه الیس،گلاسر و ترکیبی از آن دو را در کاهش تعارضات زناشویی، بررسی نمود. نتایج آماری نشان داد که هر سه شیوه زوج درمانی در کاهش تعارضات زناشویی موثر بوده اند. سعیدیان(1382) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشویی به این نتیجه رسید که افزایش ساختار قدرت در خانواده، رابطه جنسی و رابطه خانوادگی با خویشاوندان و همسر و دوستان افزایش می یابد و نیز افزایش ساختار قدرت در خانواده ، واکنش های هیجانی ، جلب حمایت فرزندان در رابطه فردی با خویشاوندان خود کاهش می یابد. دهقان(1380) در پژوهش خود تحت عنوان مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی به این نتایج دست یافت:بین تعارضات زناشویی متقاضی طلاق و زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی در مولفه کاهش همکاری، افزایش واکنشهای هیجانی، جلب حمایت فرزند و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر تفاوت معنی داری وجود دارد. تعارضات زناشویی در بین متقاضی طلاق بیشتر از زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی است. 2-3-2) تحقیقات انجام شده در خارج از كشور: پژوهشی توسط تامسن و گیلبرت (2007) انجام گرفت که در آن 32 زوج در یک تعامل حل تعارضات زناشویی شرکت کردند و از آنها نوار ویدئویی تهیه شد. در این پژوهش روی شش فاکتور عاطفه منفی، عاطفه مثبت، توجه به اثرات فیزیولوژیکی، روان نژندی و سلطه خواهی بررسی انجام شد. یافته ها نشان داد که در بررسی رضایت زناشویی و تعارضات زناشویی می بایست از عوامل شخصیتی، رفتاری و فیزیولوژیکی هر سه به عنوان عوامل پیشگیری کننده استفاده کرد. پژوهش لورنز (2006) با تاکید بر نقش خود افشایی احساسی در تعارضات زناشویی 236 زوج نشان داد، خود افشایی احساسی در بین همسرانی که الگوی ارتباط سازنده دارند، بیشتر وجود دارد و همچنین این زوجین از میزان تعارضات زناشویی کمتری برخوردارند.(خزایی 1385). مطالعه طولی کنگ (2005) در یک دوره یکساله با تاکید بر اهمیت مهارتهای ارتباطی بر روی دو گروه زوج(36 نفر آموزش گروهی و 35 نفر گروه کنترل) پیشرفتهای معناداری را در گروه آموزش دید، در مقایسه با گروه کنترل نشان داده. وی دریافت که الگوی ارتباط سازنده متقابل یکی از حفاظت کننده ترین عوامل در برابر استرس و زمینه ساز ایجاد رضایت، احساسات مثبت، تعدیل تعارض و پایداری زناشویی است.(خزایی 1385). استاکرت و بورسیک(2003) رابطه بین باورهای ارتباطی و سبک دلبستگی(احساس امنیت، اشتیاق دو سویه و کناره گیری) و نارضایتی در ارتباط متقابل را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که افراد نا ایمن(کسانی که بین اشتیاق و کناره گیری قرار دارند) باورهای ارتباطی غیر منطقی تری نسبت به کسانی که شیوه دلبستگی ایمن دارند نشان داده اند و دو شیوه وابستگی نا ایمن و پیوستگی قوی با باورهای غیر منطقی رابطه معنی دار دارد و عدم رضایت از ارتباط زناشویی نیز با باورهای غیر منطقی ارتباط دارد.( میلر ، ترجمه بهاری 1385). هوستون و همکاران (2001) در مطالعه ای که 13 سال به طول انجامید با مطالعه 168 زوج به بررسی ریشه های اولیه نارضایتی زناشویی و طلاق در همسران پرداختند. این محققان بیان می دارند که در اوایل ازدواج شادی و مثبت نگری در زوجین وجود دارد که پس از مدتی بر اثر عدم توافق و برجسته شدن نکات منفی از بین می رود و غم و ناراحتی جایگزین آن می شود. زوجینی که بتوانند پویایی و روابط عاشقانه زندگی را تا حدودی حفظ متاهل باقی می مانند در غیر اینصورت از یکدیگر جدا می شوند. بنابراین زوج درمانگران باید از روش هایی که مبتنی بر ایجاد علاقه و احترام بین همسران است سود جویند( میلر ، ترجمه بهاری،1385) مطالعه طولی ربرت(2000) بر روی 97 زوج در یک دوره سه ساله در پژوهش رابطه بین کناره گیری از تعامل عاطفی مثبت و اثر آن بر رضایت زناشویی، نشان داد که کناره گیری یکی از همسران در مقابل سرزنش سوزان و انتقادیش دارد دیگری بگونه نیرومندی تعارض و پیشگویی کننده پریشانی بعدی در روابط زناشویی است.(خزایی 1385). کیتزمن(2000) تحقیقی تحت عنوان ((تاثیرات تعارضات زناشویی و اختلال در وظایف سرپرستی)) بود.( میلر ، ترجمه بهاری 1385). مارکمن،رینک،فلوید،واستانلی (1999): تحقیقی در طول پنج سال در زمینه ارزشیابی تاثیر برنامه پیشگیری از پریشانی زناشویی به وسیله آموزش کنترل تعارض و ارتباط انجام دادند. برنامه پیشگیری و افزایش ارتباط برنامه ای شامل 5 جلسه آموزش مهارتهای ارتباطی و کنترل تعارض بود. نتایج نشان داد که 5 سال پیشگیری، زوج های آموزش دیده(در مقایسه با گروه کنترل) سطح بالاتری از مهارتهای ارتباطی مثبت و سطح پایین تری از مهارتهای ارتباطی منفی و خشونت را نشان دادند. (سعیدیان 1382). وچینیچ و دیگران (1998) پژوهشی تحت عنوان جناحهای سوم در تعارضات زناشویی انجام دادند. آنان وضعیت 52 نفر را در زمان شام بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سایر اعضای خانواده به طور مکرر به تعارضات زن و شوهر ملحق می شوند و آنان یا سعی در ختم تعارضات زن و شوهر دارند و یا عملا به آنان کمک می رسانند.(سعیدیان 1382). اسکات (1997)37زوج داوطلب را مورد پژوهش قرار دادند. شرکت کنندگانی که نمرات برتری در هوش هیجانی بدست آورده بودند به نحو معناداری از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار بودند. علاوه بر این افرادی که نفرات برتری در هوش هیجانی به همسرانشان داده بودند به نحو معناداری از رضایت زناشویی بیشتری بهره مند بودند. در این پژوهش نمرات هوش هیجانی هر فرد با نمره همسرش جمع شد که این بار نیز، نمره مرکب هوش هیجانی زوجین به نحو معناداری با رضایت زناشویی آنها مربوط بود.همچنین رابطه هر یک از مولفه های هوش هیجانی و روابط بین فردی نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد افرادی که نمرات بیشتری در توانایی خود کنترلی و تنظیم هیجانات خود کسب کردند حتی در موقعیتهای دشوار و پر فشار نیز در تعامل با دیگران و در برقراری یک ارتباط خوب موفق بودند. همچنین آنهایی که امتیازات بالاتری در توانایی درک و احساسات خود و دیگران داشتند. در موقعیتهای گروهی که همکاری موثر ضرورت دارد شیوه رگرسیون دو متغیری در همه مقیاس های مورد نظر در نتیجه مداخله درمانی روانی بین دو گروه آزمایشی، کنترل اختلاف معناداری وجود داشت و نشان دهنده اثر بخشی درمان شناختی رفتاری بود.( میلر ، ترجمه بهاری 1385). 2-3-3) جمع بندی و نتیجه گیری: همانطور که ملاحظه می گردد در زمینه تعارضات زناشویی و تاثیر هر یک از فنون زوج درمانی عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر تحقیقاتی در داخل و خارج از کشور انجام گرفته است. اما بدلیل گستردگی منابع و عوامل تعارض و افزایش جنبه های مختلف تعارض در زوجین نیاز به انجام تحقیقات بیشتر و مطالعات عمیقتر در این حیطه همواره محسوس است. لازم به ذکر است که تمامی تحقیقاتی که به بررسی تاثیر فنون زوج درمانی عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر بر تعارضات زوجین صورت گرفته اند اثر بخش بودن هر دو روش را مورد تائید قرار دادند . همچنین تنها تحقیق یافت شده در زمینه مقایسه دو روش عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر در حل تعارضات زوجین توسط فرحبخش 1383 صورت گرفته که نتایج حاصل از این پژوهش نیز موید تاثیر هر دو روش مذکور در حل تعارضات زوجین می باشد. در پژوهش حاضر پژوهشگر تلاش کرد تا علاوه بر موارد سنجیده شده در پژوهشهای قبلی ، بدلیل گستردگی عوامل و شرایط تعیین کننده تعارض در زوجین عوامل دیگری نظیر اختلال در ارتباط و تعیین میزان اثربخشی هر یک از روشهای مذکور به تفکیک جنسیت نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. همچنین لازم به ذکر است که هر یک از دو شیوه عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر بر جنبه های مختلفی از جمله کاهش تفکرات غیر منطقی، انتخاب عملکرد، مهارتهای اجتماعی، ارتباطهای بین فردی، تغییر سبکهای ابراز هیجان و .... می تواند تاثیر داشته باشد و امکان تحقیقات زیادی در هر یک از این زمینه ها را برای پژوهشگران فراهم سازد. فهرست منابع: منابع فارسی: 1.ارفعی، ش.، 1385، بررسی و مقایسه تعارضات زناشویی و سلامت روان در ازدواجهای بین فرهنگی و ازدواجهای تک فرهنگی در دانشجویان زن استان اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه خاتم. 2.الیس، ا.، زندگی عاقلانه، ترجمه صالحی ج، فدردی.، و ا، امین یزدی.، 1375، تهران: انتشارات میثاق. 3.اميدنيا، س.، 1376، بررسي اثر مشاوره گروهي مبتني بر مدل عقلاني- عاطفي- رفتاري اليس در كاهش ميزان فشارهاي رواني شغلي كادر پرستاري يك بيمارستان عمومي، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره ، دانشگاه تربيت معلم تهران. 4.بخارايي، م.، 1385، بررسي تاثير مشاوره گروهي با رويكرد واقعيت درماني بر كاهش تعارضات زناشويي زنان خانه دار منطقه 5 تهران ،پايان نامه كارشناسي ارشد گروه مشاوره و راهنمايي، دانشگاه الزهرا. 5.برنشتاین، ف.، و برنشتاین.، م.، زناشویی درمانی از دیدگاه رفتاری ارتباطی ترجمه پورعابدی، ح. و منشئی، غ.، 1380، چاپ اول، انتشارات رشد. 6- برنشتاین ، ف.، و برنشتاین ، م.، 1382 شناخت و درمان اختلالات زناشویی ترجمه ح.، سهرابی ، تهران : انتشارات رسا . 7.بک، ا.، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه م.، قراچه داغی، 1385، تهران انتشارات هم آگاه، چاپ ششم. 8.بولتون، ر.، روانشناسی روابط انسانی، ترجمه ح.، سهرابی، 1384، تهران انتشارات رشد. 9.ثنایی،ب.، 1375، مقیاسهای سنجش خانواده و ازدواج، تهران: انتشارات بعثت. 10.ثنایی،ب.، 1387، مقیاسهای سنجش خانواده و ازدواج، تهران: انتشارات بعثت. 11.جی هی لی، رواندرمانی خانواده، ترجمه ب، ثنایی.، 1377، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم. 12.خزایی، م.، 1385، بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی با تعارضات زناشویی دانشجویان زن دانشگاههای شهر تهران ، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه خاتم. 13.دلاور، ع.، 1385، روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی ، نشر ویرایش، چاپ بیست و یکم. 14.دهقان، ف.، 1380، مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه كننده براي مشاوره زناشويي (غير متقاضي طلاق)، پایان نامه کارشناسی ارشد گروه علوم تربيتي و روانشناسي، دانشگاه تربيت معلم تهران. 15.ساعتچی، م. ، 1380، نظریه های مشاوره و رواندرمانی، تهران : موسسه نشر ویرایش، چاپ اول. 16.سعیدیان، ف.، 1382، بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشویی ، پایان نامه کارشناسی ارشد راهنمایی و مشاوره، دانشگاه تربیت معلم. 17.سودانی،م.، 1385، مقایسه اثربخشی زوج درمانی به شیوه الیس و درمان راه حل محور دیشرز بصمرت انفرادی و توام در کاهش تعارضات زناشویی، پایان نامه دکتری، راهنمایی و مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی. 18.شاملو، س .، 1372 .، آسیب شناسی روانی، تهران : انتشارات رشد. 19. شاهمرادی ، م.، 1384 . بررسی اثر بخشی درمان شناختی – رفتاری به شیوه گروهی بر کاهش سطح ناسازگاری زنان متأهل ، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره ، دانشگاه علامه طباطبایی . 20. شریعتمداری ، آسیا .، 1383 .، تأثیر آموزش راههای مقابله با فشار روانی بر تعارضات زناشویی ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، مشاوره ، دانشگاه علامه طباطبائی . 21. شرفی ، ع ، 1382 .، رابطه بین الگوهای ارتباطی زناشویی و سلامت معلّمان ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، مشاوره . تهران : دانشگاه تربیت معلّم . 22. شفیع آبادی،ع.، و ناصری، غ.، 1383، نظریه های مشاوره و رواندرمانی، انتشارات: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دهم. 23. شفیع آبادی ، ع .، 1385 . پویایی گروه و مشاوره گروهی . تهران : انتشارات رشد ، چاپ هشتم. 24 . شفيعي نيا، ا.، 1381، بررسي تاثير اموزش مهارتهاي حل تعارضات زناشويي بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهمنايي، دانشگاه الزهرا. 25. .شیلینگ، ل.، نظریه های مشاوره، ترجمه آرین،خ.، 1382،انتشارات: موسسه اطلاعات، چاپ چهارم. 26. صادق حسن آبادي، ز.، 1385، تاثير آموزش مهارتهاي فرزند پروري با استفاده از الگوي شناختي – رفتاري بر كاهش تعارضات زناشويي زوجين شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده ، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي تهران. 27.عامری، ف.، 1383، بررسی تاثیر مداخلات خانواده درمانی راهبردی در اختلافات زناشویی، پایان نامه دکتری روانشناسی عمومی، دانشگاه تربیت مدرس. 28.عبد المحمدي، ک.، 1385، بررسي و مقايسه رابطه باورهاي ارتباطي و تعارضات زناشويي درزنان و مردان مراجعه كننده به دادگاه ، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه شهيد بهشتي. 29. فرحبخش،ک.، 1383، بررسی میزان اثربخشی زوج درمانی به شیوه شناختی الیس و واقعیت درمانی گلاسر و اختلاطی از آن دو در کاهش تعارضات زناشویی ،تازه ها و پژوهشهای مشاوره ، جلد پنج، شماره هجده 30. فریدی، ف.، 1385، اثربخشی آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختاری به شیوه گروهی بر تعارضات زناشویی زنان، پایان نامه کارشناسی ارشد راهنمایی و مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی. 31. قربانی ، ک.، 1384، تأثیر زوج درمانی به شیوه درمان عقلانی – هیجانی – رفتاری در تعارضها و افکار غیر منطقی زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره اصفهان ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه اصفهان . 32.کارلسون، ج.، و اسپری، ل.، و لوئیس،ج.، خانواده درمانی تضمین درمان کارآمد، ترجمه ش، نوابی نژاد، 1384، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چاپ دوم. 33.کرو، م. ، و رید لی. ، زوج درمانی کاربردی، ترجمه ا، موسوی.، 1384، نشر مهر کاویان، چاپ اول. 34.کوری،ج. ،مشاوره و رواندرمانی، ترجمه ی، سید محمدی.، 1385،تهران: انتشارات ارسباران، چاپ اول. 35.گاتمن، ج.، هفت اصل برای زندگش زناشویی کارآمد، ترجمه مصباح و همکاران، 1385، انتشارات آسیم. 36.گلادینگ،س.، خانواده درمانی، ترجمه ف، بهاری.، و ب، بهرامی.، و س، سیف.، و م، تبریزی.، نظریه، تاریخچه، کاربرد، 1386، انتشارات تزکیه ، چاپ دوم. 37. گلدنبرگ ، الف.، گلدنبرگ، هـ.، 1385، خانواده درمانی ، ترجمه حسین شاهی ، براوانی و نقشبندی ، تهران : انتشارات قوام ، چاپ دوم . ص 9 – 10 -118 -209- 210- 221. 38.گلاسر، و.، ازدواج بدون شکست یا به هم رسیدن و با هم ماندن، ترجمه خوش نیت و برازنده، 1382، مشهد : محقق 39.گلدارد، د.، مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره:آموزش و کاربرد مهارتهای خرد در مشاوره فردی، ترجمه حسینیان،س.، 1382، تهران: انتشارات دیدار، چاپ پنجم. 40.منصور، ل.، و ادیب راد، ن.، 1383، مقایسه بین تعارضان زناشویی و ابعاد آن در مراجعین زن مرکز خدمات مشاوره دانشگاه بهشتی و زنان عادی، فصلنامه علمی پژوهشی، تاره ها و پژوهشهای مشاوره ایران ، شماره 3. 41.موسوي، ا.، 1384، تاثير روابط قبل از ازدواج برتعارضات زناشويي در دانشجويان متاهل دانشگاههاي دولتي شهر تهران در سال تحصيلي 84-1383 ، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمايي، دانشگاه تربيت معلم تهران. 42.موسوي، م.، 1377، اثر مشاوره فردي با رويكرد واقعيت در ماني بر بحران هويت در دختران نوجوان ناحيه يك كرج، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی، دانشگاه تربيت معلم تهران. 43.میلر، ش.، و دیگران، آموزش ارتباط تکنیکهای زناشویی، ترجمه بهاری، ف.، ، (حرف زدن و گوش دادن)،1385، تهران: انتشارات رشد. 44.میلر، ش.، و دیگران، آموزش ارتباط تکنیکهای زناشویی، ترجمه ف، بهاری.، (حرف زدن و گوش دادن)،1385، تهران: انتشارات رشد.چاپ دوم 45.هالفورد،ک.، زوج درمانی کوتاه مدت ترجمه م، تبریزی.، و م، کاردانی.، و ف، جعفری.، ،1384،تهران: انتشارات فرا روان، چاپ اول. 46.یزدان دوست، ر.، 1376، بررسی اثربخشی زوج درمانی منطقی و هیجانی بر افسردگی و روابط بین فردی نا متعادل: شما از تعارض زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی ایران. منابع انگلیسی: Baucom, D. H., & Epstein, N., 1990, Cognitive-Behavioral Marital Therapy, New york: Brunner/Mazel Baucom,D.H., & Epistein, N., 1998, Will the Real Cognitive-Behavioral Marital Therapy Please Stand up?Journal of Family Psychology ,4(4): 394-401. Capuzzi, D., 1999, Counseling and Psychotherapy, Theories and Intervention Newjersy, prentice hal.hal Inc. Corey,G.,1996, Theore and Practice of Counseling and Psychotherapy , New York, Brooks/ Cole Publishing Company. Corey,G.,2005, case Approach to Counseling and Psychotherapy (6th ed). Belmond, CA: Books/ Cole. Corsini,R., 1973, Current Psychotherapies, Itasca,Illnois, F .E. Peacock Publishers Inc(ed.). Corsini, R.J., 2000, The Betting Techniques, Individual Psychology, 16, 5-11. Dryden.W.,1988, Ellis.A.,: Efficient and Passionate life , journal of counseling and development, 67(10). Dryden, W., 1989, Rational – Emotive Therapy for Couples , New York, Brook Publisher Company. Dryden, W., 1992, A Dialogue With Albert Ellis : Against Dogma, Milton Keynes: open university press. Dryden,W.,2002, Handbook of Individual therapy . London, SSAG Publisher. Dryden,W., 2003, Rational emotive Behavior Therapy Development. New york, Brunner Rrouthlge. Duffy, M., 1999, Handbook of Counceling and Psychothorapy with Older adult. Canada. Ellis, A., 1962, Reason and Emotion in Psychotherapy , New York: Lyle staturt.www.google.com. Ellis, A., 1972, Rational-Emotive Therapy In R. Jurjevich (Ed.), Direct Psychotherapy: 28 American Originals (Vol. 1), Coral Gables, FL: University of Miami Press. Ellis, A., 1976, The Biological basis of Human Irrationality . Journal of Individual Psychology , 32, 145-168, Reprinted: New York : Institute for Rational-Emotive Therapy. Ellis,A.,1984, The Use of Hypnosis With Rational Emotive Therapy. Ellis, A., 1984, Rantional Emotive Therapy and Cognitive Behavior Therapy, New york: Springer. Ellis,A., 1989, Using Rational- Emotive Therapy (ret) as crisis intervention : a single session with a suicidal client, Individual psychologh, 45(1&2), 75-81. Ellis, A., 1997, Tthe Evolution of Albert Ellis and Rational Emotive Behavior Therapy , In J.K. Zeig(Ed.), the Evolution of Psychotherapy: the Third Confereance.New york: Brunner/Mazel. Ellis, A., & Dryden, W., 1997, Raional Emotive Behavior Therapy: it works for me, it can work for you, Amherst, NY: Prometheus book. Ellis, A., & Harper,1997, Postmodern Ethics for Active-Directive Counseling and Psychotherapy. Journal of Mental Health Counseling, 18, 21-225 Ellis, A., & others,1997, Postmodern Ethics for Active- Directive Counseling and Psychotherapy , journal of mental health counseling, 18, 211-225. Ellis, A., 1999, Similarities and Differences Between Rational- Emotive Behavior Therapy and Cognitive Therapy, Journal of Cognitive Therapy, 13, 225-240. Ellis.A., 2004,The Nature of Distubet marital Interaction . WWW.rebt.com. Fincham, Fran, K.D., 2003, Marital Conflict : Correlates, Structure. And Context. Current Directions in Psychological Science,12(1), 23-27. Flanagen , J., & Flanagan, 2004, Counseling and Psychotherapy Theoris in Contex and Practice, New york, jhn Wiely. Glasser, W., 1998, Choice Theory , e new Psychology of Personal Freedom , New york, Harper Collins Publisher. Glasser,W., 2000, Counseling with Choice Theoty a new Reality Therapy , New york, Haper Collins Publisher. Glasser , W., (2001), Counseling With Choice Theory : The new Reality Therapy , Institute- Nesleter. Goldenberg,H., & Goldenberg, I., 1996, Counseling todays Family , New york, Book/ Cool Publishing Company. Gottman, J.M., & Qoven, Kario, Swinson, 1988, Why Marriages Succeed or Fail. New york, Fireside. Gottman, J.M., 1994, What Predicts Divorce, Hillsdale, NJ: Erlbaum. Hahlweg ,K., Markman, H.J.,1998, Effectivness of Behaviour Marital –Therapy: Empirical Status of Behaviour Techniques in Preventing and Alleviating Marital Distress, Journal of Counseling and Clinical Psychologh. 50, 440-447. Hoston , & Others,2001, Sex typing , In E.M Hetherington ed hand book of child psychology Vol 4: socialization personality and social development New York : Wiley. Jacobson, N.S., Margolin . G. 1979, Marital therapy , strategies based on social learning and Behavior exchange principle, New Y ork, Brunner / Mazel. Jouriles,E.N. , Farries, A.M., & Mcdonald, R., 1991, Marital Functioning and Child Behavior: Measuring Specific Aspectes of the Marital Relationship . In J.P. Vincent (Ed.), Advance in Family Intervention Assessment and Theory , 5, 25-46. London: Jessisal Kinssley. Karney, B.R., & Bradbury, T.N, 1995, The Longitudinal Course of Marital Quality and Stability: A Review of Theory , Methods and Research, Psychologycal Bulletin, 118, 3-34. kerr , M., 2003, Family sydtems Theory and therapy … In A.S. Kim H.K., & Mckenary , P.C.,2000, The Relationship Between Marriage and Psychological Well-being, Journal of Family , Vol 23(8), 885-911. Kitzman, K.M., 2000, Effects of Marital Conflict , Journal of Developmental Psychology . 36(1), 3-13. Lenon, B., 2000, From “ Reality therapy “ to “ reality therapy in action”. The international journal of reality therapy , fall 2000, Vol, xx, Number 1, 57-61. Litwack, L.,2006, Choice Theoty International Journal of Reality Therapy, 26(1), 63-67. Lorenz, O., Chemene, D., 2003,Husband and Wife Communication Behavior : A Look at gender difference and their relationship to of wgoming . 25(2), 102- 115. Mancini , j.a.,2001,Family relationships and morale among people 65 years of age and older . Am jorth psy chiatry , 292-295 markman,H,J & Hahlweg , k, 1998, The prediction and prevention of marital distress : an internation perspective clinical psychology review . 13-18. Lorenz, O., & Conger, R.D., & Melby, J.N., & Bryant, C.M., 2006, “ Observer , Self – Disclosure and Partner Reports of Hostile Behaviors in Romantic Relationship “, Journal of marriage and family, 67(5), 11691181. Markman,H.J., 1981, Fighting for you Marriage, San Francisco: Jossey-Bass. Markman, H.J., & Hahlweg,K., 1993, The Prediction and Prevention of Marital Distress: An international perspective , clinical Psychology review, 13, 29-34. Markman, H.J., Renick, M.J., Floyd, F.J., & Stanley, S.M., 1999, Preventing Marital Distress through Communication and Conflict Management Training. Journal of Counsultin and Clinical Psychlogy . Vol 61(1). P: 70-77. Miller, j .W ., 1998 ,Personality and Family Functioning in Families of Depressed Patient Journal of A bnormal Psychology , 109,539-545. Maultsbi, J.R.1984, Ration ,at Behaviour Therapy , Englewoold Cliffs, NJ: Prentice- Hell. Nwoye, A.,2000, “A Framowork for Intervention of Family Therapy” Family Therapy, Vol 28, 15-130. Ofarrel, T.J., 1989, marital and Family therapy in alcoholism treatment Journal of substance abuse treatment: 6, 23-29. Olson, D., and others . 1992, Families What Makes the Work. New York : Hamilton. Olson,D.H., & Olson, A.K., 1999, Preventive Approaches In Couples Therapy , Edited By Berger, Rony , Hannah Mo Therese, Philadelphia, Brunner/Mazel, 1999. Pervin, L.A., & John, O.P, 1998, Personality Theory and Reaserch, New york, John Wiley. Roberts, L.J., (2000),“Fire and Ice Both Determental In Marital Communication”, Journal of marriage ,Vol 207 , 581-2767. Sharf, R., 1996, Theories of Psychotheapy and Counseling Concept and Cases, New york , Brook/Cole Publishing Company. Sharf, R.S, 1996, Theorise of Psychotherapy and Counseling: Concept and Cases,Thomson Publishing Company. Stackert, A., Bursik, K., 2003, why am I unsatited ? Adult attachment stile, generd irrational relationalship beliefs and Yong adult romantic relationship satisfaction, personality and individual defferences, 34, 41-49. Stanley, M., Markman, H., Whitton, S., 1999, Communication Conflict and commitment, Family Process. Winter 2002 www.find articles.com. Thompson, D.G., Gilbert, 2007, Factors characterzing marital Conflict internet www.elesevier.com. Turgen, L., & Julien, D., Psych, E.M., 1998, Temporal Linkages Between Wives Pursuit and Husbands With Drawl During Marital Conflict, Family Process, 97(3), 323-334. Vuchinich, S., 1998, Family Members As third Parties in dyadic family conflict: strategies, Alliancess, & outcomes. Journal of child Development. Vol 59. p.1293-1302. Young, M.E., 2000, Sex And Maretal Satisfaction American Journal of Family Therapy, Vol 128, 13-15. Young, M.,& Long ,L. 1998, Counseling and Therapy for couples , New York Brooks cole Publishing Company.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

مرجع دانلود بهترین فایل های آموزشی و تحقیقی دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید