پاورپوینت نکات کاربردی کتاب کودک تربیت زندگی کودک ومدرسه

پاورپوینت خلاصه کتاب کودک ،تربیت ، زندگی  ، کودک ومدرسه اثر دکتر عبد العظیم


تعداد اسلاید ها :110


بلکه هریک از انها در یک چیز باید اول باشند :یکی در درس خواندن یکی در سحر خیزی یکی در ورزش یکی در اراستگی سر وصورت یکی در نظافت ناخن ها یکی در خط زیبا یکی در صدای خوب داشتن یکی در ادب اجتماعی یکی در نظم وانضباط یکی درخوش خلقی یکی در سخت کوشی وتلاش ...



برگرفته از کتاب کودک وتربیت اثر دکتر عبد العظیم کریمی

 

1-                  اول بودن واول شدن برای رشد وتعالی بچه ها خیلی خوب است اما این اول بودن باید در دانش آموزان متفاوت باشد نه این که همه آنها در یک چیز اول باشند بلکه هریک از آنها در یک چیز باید اول باشند :یکی در درس خواندن یکی در سحر خیزی یکی در ورزش یکی در آراستگی سر وصورت یکی در نظافت ناخن ها یکی در خط زیبا یکی در صدای خوب داشتن یکی در ادب اجتماعی یکی در نظم وانضباط یکی درخوش خلقی یکی در سخت کوشی وتلاش ...

 

2-رشد وتعالی کودک در فرایند آموزش وپرورش نه فزونی حجم اطلاعات فنی وتخصصی بلکه به عمق معرفت وبصیرت درونی وابسته است .آموزش وپرورش در برنامه ریزی های درسی تا چه اندازه بین این دانش ها وآن منش ها ارتباط معنی دار برقرار کرده است ؟

 

3-گاهی اوقات آموزش های غلط وروش های ناشیانه در مدرسه باعث می شود درهای جهان پیرامون ، به روی ذهن دانش آموزان بسته شود در حالی که طبیعت جهان خارج  بهترین مدرسه برای آموزش وتربیت ذهنی وشخصیت کودکان است .

 


4-آموزش عمقی وکیفی از راه ”عبرت آموزی“ معنی می یابد .عبرت آموزی برای فرد هنگامی عملی می گردد که این امکان را به او بدهیم تا در مطالعات ، مشاهدات وتجربیات خویش بتواند از مرز زمان بسوی گذشته عبور کند وبا پای تفکر وبال تخیل به مقامی از شهود دست یا بد که وقایع وحوادث زندگی را همان گونه که رخ داده است حس کند وببیند ودر عین حال حاضر وناظر بر احوال گذشتگان باشد واز شکست ها ، خلاف ها ، پیروزی ها وخوبی ها درس زندگی بیاموزد .یکی از شیوه های آموزشی در مدارس باید پرداختن به این موضوعات باشد.

(شمار ه  40) 

اجبار کودک به دانستن وکسب معلومات تحمیلی همواره مانع می شود تا او به دریافت عمیق وطرح پرسش های سازنده دست یابد .این فشار پنهان ، آثار تخریبی در ذهن کودک به جای می گذارد وبه تدریج او را نسبت به مطالعه وکتابخوانی ، بی تفاوت وبی رغبت می کند.

(شمار ه 41) 

اگر کودکان به چیزی آگاه شوند که نتوانند آن را به طور تجربی ودرونی حس کنند ، هیچ بهره ای از آن آگاهی جز ارضاء کاذب ومرگ قوه کنجکاوی نخواهند برد.این آگاهی وآموزش زودرس مانع آمادگی طبیعی برای پذیرش آموزها وتعالیم درست می شود.

(شمار ه 42) 

نیکو ترین عادت در کودک تفکر است وتفکر زاینده حکمت است ، پس به کودکان خود یاد بدهیم در کنار مطالعه به تفکر نیز بپردازند . علم آموزی بدون خرد ورزی ارزش ندارد .جمع آوری اطلاعات ودانش حفظی مانند وارد کردن غذا در معده است ( غذایی که صرفاً انبار شده  است وهضم وجذب نشده است)
اطلاعات ودانسته های علمی بایدباعقل وخرد ”هضم“ وجذب اندام های ذهنی شود تا حکمت وبصیرت را پدید آورد.

(شمار ه 43) 

هدف از یادگیری این است که کودکان بهتر بتوانند با خود ومحیط خود سازگار شوند وقادر شوند وقادر گردند که وظایف وتکالیف خود را به درستی انجام دهند ، نه این که از دیگری ودیگران برای برتری جویی خود پیشی گیرند .مدرسه کانون تمرین زندگی سالم است.

(شمار ه 44) 

 

برای این که کودکان اطلاعات خوبی را کسب کنند تنها شنیدن متن سخنان دیگران برایشان کافی نیست ، بلکه کیفیت گوش دادن وشیوه درک کردن آنها نیز مهم است .
واکنش های کودکان به هنگام گوش دادن ، سوالاتی که مطرح می کنند وکنش رفتاری آنان ، همگی در دقیق شنیدن ودقیق فهمیدن موثر هستند .یکی از وظایف آموزش وپرورش یاد دادن این مهارت های اساسی به دانش آموزان است.


(شمار ه 45) 

 

اندیشه ها ی هر کودک  از مسیر ویژه ای عبور می کند هر یک از آنان به شیوه خاص خود فکر می کنند.هیچ کودکی ناتوان وبی استعداد نیست ، مهم این است که فکر واستعداد او پایه موفقیت او در زندگی قرار گیرد .هر کودکی مطابق ظرفیت خود واستعداد خویش بارور شود ونه این که صرفاً بر اساس خواسته ها وملاک های ما پیشرفت کند.

(شمار ه
46

کودکانی را که می خواهیم آموزش دهیم باید به موازات سلامت جسمانی ، زمینه اخلاقی وفرهنگی وکمال معنوی آنها را نیز فراهم کنیم .مهارت وهنر آموزش همانا هماهنگی این ابعاد است .شخصیت کودک ، ترکیب یک پارچه ای از صفت ها وخصلت های نیکو در قالبی موزون وهماهنگ است ، نه ترکیبی مکانیکی از آن ها که بر اساس بُرش های خود خواسته ی بزرگسالان صورت می گیرد.

(شمار ه 47) 

 

اگر نمی خواهیم فرزندان مان به صورت انبار دانش وانبار معلومات وقالب ها وفرمول ها در آیند، پس باید از هم اکنون و نخستین سال های زندگی ، چگونه کشف کردن محیط را به آنان بیاموزیم .این آموزش ها از طریق کتاب ومشق ونمره به دست نمی آید ، بلکه از راه نگاه کردن ، مشاهده درست ، شنیدن معنی دار ودقت وبصیرت درونی حاصل می شود.

(شمار ه 48) 

غالب نظام های آموزشی وپرورشی جهان بیش از 95/از توان وبودجه خود را صرف جنبه های شناختی (کسب ذهنی دانش ) دانش آموزان می کنند وپدران ومادران هم به همین میزان ، نیرو وقت خویش را در راه پیشبرد جنبه شناختی فرزندان خود صرف می کنند ، در حالی که همه ما براین واقعیت آگاهیم که احساسات ، عواطف وارزش های معنوی آنان در تمام موقعیت های زندگی در درجه اول اهمیت قرار دارد.

(شمار ه 49) 


کیش موفقیت گرایی وبرتری جویی از دیگران در رقابت ها ومسابقات علمی وفرهنگی میان دانش آموزان زمینه ای است تا بیش از آن که میل داشته باشند که بیشتر ”بدانند“
تمایل دارند که دیگران بیش از آن ها ” ندانند“ واین آیین در نزد دانش آموزان چیزی جز خود خواهی وخود پرستی وجاه طلبی به بار نمی آورد .

(شمار ه 50) 

در تعلیم وتربیت فعال ”اندیشه ها“ به کودک آموخته نمی شوند ، بلکه او در برابر موقعیت های مبهم قرار می گیرد تا به ”اندیشیدن ” وا داشته شود .هر قدر فرایند تامل واندیشیدن طولانی تر باشد ، سرعت پیشرفت او در مراحل بعدی رشد بیشتر است واین تاخیر وتانی به پختگی وعمق فکری او می افزاید.

(شمار ه 51) 

 

پیشرفت ” تربیتی“ وتعادل وتکامل ” شخصیتی ” کودک مهم تر از پیشرفت  ” تحصیلی ” وآموزشی اوست .
بعضی اوقات پدران ومادران از روی دلسوزی ونیت خیر، مصالح شخصیتی وتعادل روانی فرزند خود را قربانی مصالح تحصیلی ورقابت های آموزشگاهی کرده اند.
وبه همین سبب مشکلات رفتاری وروانی ، از جمله اضطراب ، افسردگی ، ناخن جوی، شب ادراری ، فرار از مدرسه و...فزونی می یابد.

(شمار ه 52) 

آنچه که لازم است بچه ها در مدرسه یاد بگیرند ، عبارت است از : خواندن ، نوشتن  وحساب کردن .
بعد از آن باید فقط از طریق خمیر مایه هایی چون لوازم وابزار کاردستی ، ورزش ، تئاتر ونقاشی شخصیت آنها را پرورش داد.

(شمار ه 53) 


مدرسه ها باید از روش القای ” برتری طلبی“ وجاه طلبی فردی در رقابت های درسی جلوگیری کند .زیرا این گونه روش ها کودک را از احساس همدردی وهمدلی ونوع دوستی که ویژگی بارز اخلاق نیکوی انسانی است ، بدور می دارد وصرفا ً اورا به سوی رقابت تخریب کنند ه ، به قیمت نابودی وحذف دیگران سوق می دهد بنابراین بهتر است تعلیم وتربیت“ رفاقت مدار“ باید جایگزین تعلیم وتربیت
 ” رقابت مدار ” شود

(شمار ه 54) 

کودک فقط آن چیزی را یاد می گیرد که پیش نیاز های قبلی آن آماده شده باشد .بنابراین ، برای هر گونه آموزشی باید پیش نیاز های آن ارایه شود تا یادگیری به صورت درونی ومعنی دار انجام گیرد .

(شمار ه 55) 

اغلب فرزندان ما از تحصیل ، چیزی جز دانستنی های بی حاصل ومحفوظات طوطی وار نیندوخته اند .آنها به راحتی در باره منطق صحبت می کنند ، ادبیات وتاریخ را حفظ کرده اند ولی در باره آینده زندگی خویش ، تفکری بسیار کودکانه ونا پخته دارند .همه این ها به این دلیل است که به آنها یاد داده اند چگونه دانستنی ها را بیاموزد ولی به آنها یاد نداده اند که چگونه مسائل را احساس کنند ودرطرح یک مشکل وارائه راه حل اقدام نمایند.

(شمار ه 56) 

 

افرادی که دچار ناراحتی های شدید عصبی هستند لزوماًاز افراد بیسواد وکم سواد نیستند.
بلکه از کسانی هستند که علیرغم مدارج علمی ، از نظر رشد عاطفی وسلامت نفسانی وکنترل احساسات درونی دچار مشکل بوده اند وآنچه را در مراکز آموزشی آموخته اند کمکی به تامین بهداشت روانی وتعادل شخصیتی آنها نکرده است.

(شمار ه 57) 

مهمترین وظیفه ایی که مدرسه به عهده دارد این است که انگیزه لذت جویی از تحصیل را در دانش آموزان بیدار وتقویت کند ، زیرا هدف تعلیم وتربیت ایجاد ” نیاز“ به دانستن است وتشنه کردن ومشتاق کردن جویندگان علم ومعرفت به کسب مجهولات  نه اندوختن وانبار کردن معلومات مرده وبی خاصیت

(شمار ه 58) 

بیشتر ، کسانی موفق شده اند که کمتر تعریف شنیده اند !ستایش وتمجید بیش از حد کودک در اغلب موارد نتیجه معکوس را بدنبال دارد وممکن است لذت درونی وانگیزه ها وتمایلات طبیعی وفطری اور ا تضعیف کند ، زیرا همه ما از موفقیت ، از کشف کردن واز دانستن خود به خود لذت می بریم اما اگر در مقابل این رفتارها دائم از بیرون تشویق شویم ، ممکن است مشوق های بیرونی ، مانع شوق وذوق درونی شود.

59

تحقیقات روانشناسی نشان داده است که روش های آموزشی پدران ومادران ونگرش های آنان به مطالعه وتفکر با خلاقیت وآزاداندیشی کودکان در ارتباط است.
کودکان خلاق پدران ومادرانی دارند که برای فرزندان خود به عنوان یک فرد احترام قائل هستند به توانایی های آنها ایمان داشته ومعتقد اند که آنها منحصر به فردند این گونه کودکان طبیعتاً اعتماد به نفس خود را برای انجام کارهای مخاطره آمیز وچالش انگیز ، افزایش می دهند.

60

در مدارس ما خدمتگزار وسرایدار مدرسه ، ممکن است خیلی بیشتر از مدیر ومربی مدرسه در اخلاق وحالات روحی بچه ها موثر باشند توجه به عوامل حاشیه ای که احتمالاً بیش از متن مداخله گری می کند نگاه اولیا ومربیان را به تربیت تغییر می دهد.

(شمار ه 61) 

 

خواندن ”تاریخ“ به دانش آموزان بصیرت سیاسی واجتماعی می بخشد.
ادبیات آنها را قریحه ی ابداع وملکه لطف بیان می بخشد ، ریاضیات آن ها را فکور وعلوم طبیعی آنها را عمیق وموشکاف می سازد ،
 علم اخلاق وقار وحسن رفتار را به بار می آورد
ومنطق ومعانی وبیان او را تحمل وحوصله می بخشد .
آیا فرزندان ما با درس هایی که در مدرسه می خوانند ، این آثار را در خود تحقق داده اند؟
آیا بین آن چه که فرا می گیرند با آن چه که در زندگی واقعی با آن روبرو هستند ، ارتباطی وجود دارد؟

 

قلب تربیت نشده ، ذهن را هم از هم پاشیده می سازد وحس درونی را از کنش وری خلاق ومتعالی باز می دارد .آنچه که کودک را به جوهره آدمیت نزدیک ونزدیکتر می سازد نه صرفاً فربه سازی ذهن ومغز او بلکه لطیف سازی قلب و هنر عشق ورزی او نیز هست .

(شمار ه 63) 

هنگامی که معلم از روش وشیوه ای مشخص وثابت پیروی می کند حتی اگر این شیوه آموزش از سوی فردی عاقل وباهوش وعلاقمند به آموزش صورت گیرد ، این شیوه آموزشی است که با اهمیت تلقی خواهد شد ونه کودک .حال آن که این کودک است که مهم است در واقع لازم است روش ها را بر اساس شخصیت کودکان تنظیم کرد ونه کودکان را در چارچوب شیوه های آموزشی اسیر ساخت .
این توصیه هشداری دقیق وگویا برای اولیاء ومربیانی است که سعی دارند کودکان را بر اساس توقعات وخواسته های خود تربیت کنند.

(شمار ه 64) 

جریان آموزش تنها افزایش نیست بلکه جنبه کاهشی هم دارد .چه بسا آنچه که از دانش آموزدر قالب سوال ومجهول یابی کاسته می شود .
هنر کاستن وتشنه کردن بسی دشوار تر از فن افزودن وسیراب کردن است.

(شمار ه 65) 

 

فعالیت های فوق برنامه در مدارس باید در فضایی از ” آزادی ”   ” انتخاب ” رغبت وخود انگیخته ولذت درونی همراه باشد .هرگونه فعالیتی که بدون این سه عنصر مهم باشد ، از اصالت واثرگذاری تربیتی خارج است.

(شمار ه 66) 

 

دانش آموزان با هر تغییری در روابط خود با دیگران به طور مستمر خود را از نو کشف می کنند .تقویت روابط بین فردی در محیط مدرسه وتشکیل گروههای خود انگیخته دانش آموزی باعث می شود که در تعادل با همسالان خود هم به حل مشکلات وتضادهای خویش بپردازند وهم یک پارچگی وانسجامخویش را بیشتر دریابند

(شمار ه 67) 

 

مهارت خواندن انسان را با افکار دیگران آشنا
می سازد مهارت سخن گفتن به او حضور ذهن وسرعت انتقال می دهدومهارت نوشتن انسان را دقیق می کند
بیاد داشته باشیم که این مهارت ها هنگامی شکوفا می شوند که ریشه های آن در کودکی آبیاری شده باشد واز طریق فراهم کردن شرایط مناسب به رشد وتعالی بیشتر نزدیک شود.

(شمار ه 68) 

خرد ناب واندیشه خلاق از قلب ” طربناک ” ودل زلال زاییده می شود ”خود آگاهی ” واقعی ریشه در ”جان آگاهی ”دارد .آن کس که فاقد این آگاهی درونی وحکمت روشنایی بخش باشد ، نمی تواند اندیشه ای روشن وبارور داشته باشد .به کودکان خود بیاموزیم که چگونه با قلب خود مغز خویش را هدایت کنند.

(شمار ه 69) 

 

این که فرزندان ما یاد بگیرند چگونه احساسات خود را کنترل کنند ، چگونه اعتماد به نفس وعزت نفس در خود را ارتقا ءبخشند، چگونه دارای سعه صدر وسخاوت در زندگی باشند وچگونه حسادت ، کینه توزی وتنگ نظری را از خود دور بسازند ، بیش از یادگیری مهارتهایی که ما در مدارس در قالب محفوظات ذهنی ودروس مختلف به آنها یاد می دهیم اهمیت دارد.

(شمار ه 70) 

 

انسان زمانی می تواند عدالت وانصاف را در خود درونی کند که علاوه بر شناخت معیارهای حق وناحق ، دارای قلبی سلیم ونفسی تزکیه شده باشد .بدون خود شکنی نمی توان عدالت خواهی وعدالت ورزی را تجربه کرد .کودکان از همان اوان زندگی باید مفهوم عملی ومصداق عینی عدالت را در زندگی بزرگسالان مشاهد وتجربه کنند.

(شمار ه 71) 

سیاست تمرکز زدایی و“مدرسه محوری“ ومشارکت دهی  اموری نیستند که از بالا به پایین به شکل دولتی وبخشنامه ایی حادث شوند ، بلکه بیش از پیش از هر چیز باید فرهنگ تمرکز زدایی ، نگرش مدرسه محوری وانگیزه درونی مشارکت جویی را در مدارس نهادینه کرد ، در غیر این صورت تمامی این سیاست ها به ضد آن تبدیل می شود.

(شمار ه
72

هر تاثیر گذارنده ای بر کودک ، مادام که با صد ها تاثیر گذارنده دیگر همراه وهماهنگ نباشد بی اثر است .هر الگویی تا زمانی که با صد ها الگو ی دیگر همتراز نشود بی فایده است .
ضرورت پیوند خانه ومدرسه از همین منظر وبرای همین منظور به طور دائم مورد تاکید  قرار می گیرد.

(شمار ه 73)    

کار مربی به منزله کار مامایی است ،که کار زایش آن چیزی است که متربی به اقتضای فطرت ونیاز خویش آبستن آن است .باروری ، مهیا سازی ، مراقبت وپرورش این نیاز وآماده کردن برای زایش ، هنر لطیف یک مربی ظریف کار است.

(شمار ه 74) 

 

در مدرسه باید کودکان بیاموزند که چگونه زندگی کنند وزندگی را آن چنانکه واقعاًهست فهم ودرک کنند .
آن چه واقعاًمطرح است ” چگونه ” است نه ” چه ” ،کیفیت درک کل زندگی است ،
 نه مقدار ومیزان زندگی .

(شمار ه 75) 

کودک، بسیاری از امور را که دیدنی نیست از راه دیده می آموزد.
مثل صدق وصفای درونی ، محبت ومهربانی نجابت اخلاقی ووقار وبردباری .بسیاری از امور را که شنیدنی نیست از راه گوش می شنوند مانندریا ، تظاهر ، دروغ ، فریب ، کینه ونفرتی که در پشت کلمات شیرین وبه ظاهر نیکو نهفته است .

(شمار ه 76) 

ساخت اخلاقی کودک ، نگرش وی به نیازهای اجتماعی وکار به خاطر سعادت جامعه بستگی به این دارد که از همان سالهای نخستین به او آموخته باشیم به کار های برجسته بزرگان تاریخ چگونه بنگرد .این را دریابد که بزرگتر ین سعادت مندان تاریخ کسانی بوده اند که شادی وسعادت دیگران را بر شادی وسعادت خود ترجیح می دادند  در این شرایط او خواهد توانست از دام خود خواهی وخود پرستی راهایی یابد.

(شمار ه 77) 

وقتی به کودکان خود یاد می دهیم که به جای دیدن عیب دیگران ، خوبی ها ونقاط قوت آنها را مد نظر قرار دهند ، در حقیقت احساسات عالی آنان را تقویت کرده ایم وپرورش داده ایم .این نوع نگرش مثبت به افراد با عث می شود تا نسبت به خود نیز نگرش مثبت داشته باشند خوشبختی در آن است که جنبه خوب افراد واشیاء را ببینیم زیرا در تمام افراد واشیا وپدیده ها ی هستی ، خوبی وبدی چون خورشید وسایه وجود دارد. باید هنر خوب دیدن وخوب انتخاب کردن را که یکی از جلوه های تربیت دینی است به کودکان آموزش دهیم .

(شمار ه 78)

به همان اندازه که به فرزندانمان توصیه می کنیم تا از دروغ گویی پرهیز کنند باید پیش از این مراقب باشیم که با دروغ زندگی نکنند ، زیرا با دروغ زندگی کردن ، خطر ناک تر و فریبنده تر از دروغ گفتن است .

(شمار ه 79) 

مطمئن ترین وموثر ترین روش مبارزه با رفتار های نا مطلوب کودک، گسترش دادن واستورار ساختن خواسته ها واندیشه های نیک در اوست .ریشه اغلب رفتار های نا مطلوب در اندیشه های نادرست نهفته است .برای کارهای منطقی باید اندیشه های منطقی داشت .اندیشه های منطقی ، اخلاق منطقی ومنطق درستکاری را تقویت می کند.

(شمار ه 80) 

 اگر زندگی ساده وصمیمی داشته باشید عمق وزیبایی را به همراه خواهد داشت ، اگر خلوص وپاکی را در رفتار وگفتار خود حاکم کنید ، آرامش وامنیت درونی خواهید داشت ، اگر دیگران را دوست داشته باشید ، رضایت درونی در شما ایجاد می شود ، اگر به دیگران کمک کنید ، آثار مثبت آن متوجه خودتان خواهد شد .آنچه که به دیگران می دهید پیش از آن که به نفع دیگران باشد به نفع شماست .
تا چه میزان این اصول را به کودکان خود آموخته اید ؟
اخلاق مذهبی وآموزه های دینی ارتباط مستقیمی با این خصوصیات نیک دارد.

(شمار ه 81) 

کودکی که گُلی را کاشته است تا از زیبایی آن شادمان شود وخود را در این کار لطیف وزیبا شادمان می بیند ، نمی تواند به شرارت وپستی دست بزند واسیر بدبینی ولا قیدی بشود .این یکی از پیچیده ترین رازهای تربیتی پرورش حس دینی وانسانی است .

(شمار ه 82) 

یکی از بهترین نشانه های فرزند خوب آن است که به همه افراد خوبی کند بدون آن که انتظار داشته باشد تا دیگران نیز به او خوبی کنند .
چنین روحیه ای را در خود و فرزندان خویش تا چه اندازه بارور ساخته ایم ؟
کرامت وبزرگی ، چیزی جز داشتن چنین فضیلتی نیست.

(شمار ه 83) 

هر کس آن چنان است که در دل خود فکر می کندهم چون گیاهی که جوانه می زند ، نمی تواند بی بذروبی ریشه باشد ، هر عملی که از ما سر می زند از بذرهای اندیشه هایمان نشات می گیرد .بنابراین آنچه که هستیم بر اساس اندیشه ای که ورزیده ایم ، پرداخته وساخته می شود .خوب است نیک اندیشی را در فرزندانمان پرورش دهیم ، که اگر نیک بیندیشند نیک عمل خواهند کرد ونیک خواهند بود.

(شمار ه 84) 

سادگی ، صمیمیت ، یکرنگی ، صداقت ، دوری از تکلف وپرهیز از نقش بازی کردان ، یکی از راز ورمزهای بزرگ در پرورش فرزنداست . والدینی که این صفات ارزنده را از طریق رفتار وکردار خود به فرزندان خود منتقل می کنند،به تربیت الهی فرزندان نزدیک شده اند

(شمار ه 85) 

پدران ومادران خوب – اما بی علم –غالباً فرزندان خوب داشته اند، البته آن جا که نه با زبان ، بلکه با وجود دستان چرا که تربیت دینی با زبان وجود واز طریق کلام قلبی رخ می دهد .درحالی که پدران ومادران عالم – اما بی عمل – احتمالاً فرزندانی شرور وبی ایمان داشته اند.

(شمار ه 86) 

آموزش این که فرزندان ما هر روز با محاسبه ومراقبه ، اعمال ورفتار خود را ارزیابی کنند بیش از آموزش های درسی ومدرسه ای اهمیت دارد ، زیرا این آموزش به خود شناسی ، خود یابی وخودگردانی آن ها کمک می کند بنابراین خوب است که هرشب هنگام خواب به آن ها یاد آوری کنیم که از خود بپرسند : امروز را چگونه گذرانده ام ؟
چه افکاری نسبت به دوستانم داشتم؟
همین بازنگری وباز اندیشی منجر به باز آفرینی موقعیت های برتر خواهد شد وکودک یاد می گیرد که
چگونه فراتر از آنچه که هست حرکت کند.

(شمار ه 87) 

اگر خواهان فرزندانی حقیقت جو، نیک اندیش وسلیم النفس هستند ، سعی کنید به آنها یاد آور شوید که در ذهن خود نسبت به کسی بد اندیشی نکنند ویا پشت سر دیگران غیبت نکنند .زمانی که ما نسبت به دیگران مثبت بیاندیشیم وآن ها را از روی خیر ونیکی یاد کنیم ، به کرامت وعظمت وجود خویش افزوده ایم .آن چه که آدمی را از عشق ونیکی وآرامش وسلامت روانی تهی می سازد بدبینی وکج اندیشی نسبت به دیگران است وآن چه که موجب تیرگی ذهن وافسردگی دل می شود ،
بدبینی وبد اندیشی نسبت به خود ودیگران است .

(شمار ه 88) 

جنس ایمان از محبت وعشق وامنیت درونی است ویقین واعتقاد از جنس شناخت ومعرفت وفهم می باشد ایمان با جوشش وزایش درون سروکار دارد واعتقاد ویقین با کوشش واستدلال همراه است .برای تربیت دینی باید از هر دو ابزار شناخت استفاده کرد.

(شمار ه 89) 

تربیت دینی ، صرفاً آموزش وتقلید از آداب دینی نیست بلکه فراتر از آن انتقال این حس زیبا به کودکان است که دین داری وخدا پرستی ، عامل نیک بختی ، امنیت درون ولذت معنوی از زندگی است .

(شمار ه 90) 

حس دینی ولطافت روحی وتعادل روانی با حس زیبایی دوستی همبستگی بالایی داردکودکانی که از مشاهده  اشیا ، گیاهان ، جانوران وپدیده های جهان هستی احساس لذت می کنند معمولاً از سلامت روانی وتعادل روحی بیشتری نسبت به کودکانی که فاقد این احساس هستند برخورداراند

91

خوش نویسی ، کاشی کاری ، نیایش ، ترتیل ، تذهیب ، معماری وصدها نمونه دیگر از این دست ، جلوه های زیبایی ، توازن ، هماهنگی ، تناسب ، تقارن و...در اشیا واصوات ورنگ هاست که چنانچه به زیبایی درک شوند منجر به زیبایی درون وهماهنگی ویک پارچگی شخصیت
 آدمی می شود .

(شمار ه 92) 

نهاد تربیت دینی بر کنش ِ
”دل وقلب“
شکل می گیرد.

(شمار ه 93) 

زیبایی جویی وزیبایی دوستی ، استعداد ها وقابلیت ها ی فطری کود ک را برمی انگیزد، حّسیات او را تحریک می کند ، عواطف وهیجانات او را تلطیف وتعدیل می کند وبه همین سبب می تواند به زیبایی ونیک سیرتی کودک بیفزاید

94

تربیت دینی ، یعنی برخورداری از شور زندگی ، شوق پیشرفت ، جرات ورزی در زندگی ، لذت جویی معنوی ، خوش خلقی وعشق ورزی به دیگران ، ثبات وآرامش درون وحّس وحدت ویک پارچگی در خود.

(شمار ه 95) 

هر کودکی باید در قلب خویش انسانهای دیگر را درک کند وبه آنها عشق بورزد .اگر حّس نوع دوستی ومهارت مهر ورزی ومهر جویی در کودک رشد نکند حس دینی او از همان ابتدا خاموش می شود

(شمار ه 96) 

اگر مصمم هستید فرزندانی مستقل وآزاد اندیش داشته باشید واگر مایلید کودکان شما در آرامش وامنیت درونی به سر برند ، باید شرایطی را فراهم آورید که آن ها هنر تسلط بر خویشتن را یاد بگیرند .به عبارتی دیگر ، انسان آزاد اندیش وآزاده ، کسی است که توانایی کنترل خویش را در بحرانی ترین شرایط روحی وروانی داشته باشد.

(شمار ه 97) 


اگر به فرندان خود بیاموزیم که چگونه بر احساسات خود هوشیار گردند می توانیم زمینه استقلال وآزاد اندیشی را در آنها فراهم کنیم . اما اغلب والدین سعی می کنند احساسات خودشان را جایگزین احساسات فرزندان شان کنند.هر کس تا زمانی که بر خود مسلط است می تواند فراتر از خود حرکت کند وزمانی که تحت سلطه احساسات دیگری است نه تنها بر خود هوشیاری ندارد ، بلکه تمامی توان وانرژی خود را صرف کنترل وعوامل بیرونی می نماید .بنابراین شایسته است به فرزندان خود اجازه دهیم تا با آرامش درونی واعتماد به نفس ، احساسات خود را بیان کنند .ابزار وجود وصراحت در بیان احساسات عواملی برای کشف خود وهوشیار شدن برخود است .این که هر فردی بتواند بدون هیچ گونه تهدید وهراسی بگوید :
”من این گونه احساس می کنم ”

(شمار ه 98) 

کودکان را باید به خاطر وجود ”مستقل ” خودشان ونه صرفاً برای آنچه که اطاعت ویا تقلید می کنند دوست بداریم .در این صورت است که حرمت وعزت نفس کودک افزایش می یابد واحترام به خود که زیر ساز ساختمان شخصیت است شکل می گیرد .چرا که حالات ورفتارهای اقتباسی کودک ، زود گذر وناپایدار اند.آنچه که ماندنی وپایدار است ،
خصوصیات ذاتی واستقلال درونی است.

(شمار ه 99) 

 

آزادی وآزادگی کودک در این نیست که اورا رها کنیم تا هر کاری را که خواست انجام دهد وهر چیزی را که دوست داشت برای خود فراهم آورد ، بلکه آزاد سازی کودک زمانی میسر می گردد که او امکان تجربه کردن شیوه های مختلف زندگی را داشته باشد .تنها از طریق این نوع تجربه های عمیق وسازنده است که شخصیت کودک از محدوده محیط فراتر می رود واز قید وبند های اسارت بار آزاد می شود .البته کشف وتجربه شیوه های مختلف زندگی، مستلزم آزمودن بحران ها ، وموانع ومشکلات مسیر رشد وکمال است که خواه نا خواه باید با آن ها مقابله شود .استقلال پایدار وموزون از خلال این آزمون دشوار به دست می آید .

(شمار ه 100) 

هر کودک در زمینه ی خاصی دارای استعداد وعلاقه است که احتمالاً همسالانش از این استعداد وعلاقه برخوردار نیستندوکودکان دیگری هستند که استعداد هایی دارند که او در آن زمینه ضعیف تر از آنها است واین امر طبیعی است وما به عنوان والدین هوشمند باید این تفاوت ها را به رسمیت بشناسیم تا او قادر باشد بگوید : ممکن است من برجسته ترین شاگرد در مدرسه نباشم اما بهترین سرود خوان یا نقاش یا ورزشکار مدرسه هستم .من هر چند فردی با هوش  نیستم
اما فردی مهربان هستم .

(شمار ه 101) 


فرزندان ما، در عین حال که با هم مشتر کاتی دارند تفاوت هایی منحصر به فرد نیز دارند .هر کدام با طبیعتی خاص به دنیا می آیند بعضی حساس وعصبانی ، بعضی پرجوش وپرکوشش ، بعضی آرام وکم جنبش ، بعضی خجول وکم رو ، بعضی گستاخ وجسور ، بعضی خوش خوراک وخوش خواب ، بعضی کم اشتها وبد خواب ، بعضی ... همه این تفاوت ها باید در جای خود محترم وقابل قبول باشد.بچه ها را با طبیعتی که دارند باید پذیرفت تا آن ها خود را همان گونه که هستند بپذیرند واگر چنین شد،
 افرادی شاداب سالم فعال وخوشبخت خواهند شد.

(شمار ه 102) 

حمایت بیش از حد ، مرقبت افراطی وحساسیت های بی اندازه نسبت به فرزندان باعث می شود که آن ها افرادی محافظه کار، ناتوان ، وابسته ، نا امن ومضطرب بار آیند .حمایت ها وتکیه گاه های بیرونی اگر فزونی گیرد از خود اتکایی وخود یابی کاسته می شود ، زیرا در پاره ایی از موارد قدرت آدمی در فقدان امکانات بیرونی حاصل می شود .

(شمار ه 103) 

استقلال کودک زمانی میسر می گردد که او بتواند شیوه های مختلف ” اندیشیدن“ و“زندگی کردن ” را تجربه کند . تنها از طریق این نوع تجربه های نیکوست که نیک اندیشی ونیک ورزی را خلق می کند.

(شمار ه 104) 

مادری که به خاطر ترس از غرق شدن فرزندش همیشه به او تذکر می دهد که ”تو هنوز شنا کردن را نمی دانی وممکن است غرق شوی“ به این نکته مهم توجه ندارد که لازمه یادگیری شنا ، آن است که کودک با مراقبت ومداخله های اضطراری وبه موقع بزرگسال ، در آب فرو رود .بنابر این کنار گود نشستن ودائم احساس خطر کردن ، هیچ مشکلی را حل نمی کند .برای آن که کودکان از همان ابتدای دوران زندگی اجتماعی ، به طور مستقل توانایی ومهارت برخورد با مشکلات را داشته باشند باید به تدریج آن ها را با موانع ودشواری های زندگی درگیر کنیم .

(شمار ه 105) 

طرز فکر  فرزندان مان در باره این که ما به عنوان والدین چگونه به آن ها می نگریم ، بخش مهمی از اعتماد به نفس ایشان را تشکیل می دهد .وقتی کودکی معتقد شود که والدینش او را دوست دارند وبرای او احترام قائل هستند ، به ارزش های خود به عنوان یک شخصیت مستقل پی می برد .

(شمار ه 106) 

هدف اصلی تربیت این نیست که فرزندانی بار آوریم مطیع دستورات ومقلد رفتارهای ما باشند، بلکه هدف ، پرورش افرادی است که توانایی انجام کارهای بکر وتازه را داشته باشند وبه تکرار آنچه  نسل های قبلی انجام داده اند قناعت نکرده ،
 فرهنگ خویش را باز آ فرینی کنند.

(شمار ه 107) 

تحمل وشکیبایی در برابر دشواری ها ومصائب زندگی به مراتب عظیم تر وزیبا تر از جرات وشهامت در میدان جنگ ونبرد است .تنها راه پرورش شکیبایی وخویشتن داری در کودک ، مبتلا شدن او به بلاهای اجتناب نا پذیر در راه رشد وکمال اوست .از این که فرزندان ما با موانع رشد مواجه می شوند ترسی به خود راه ندهیم ، بلکه ترس ما باید از موقعی شروع شود که فرزندان ما از برخورد با مشکلات ، هراسناک ومتزلزل گردد وخود را وابسته ومتکی به دیگران بداند.

(شمار ه 108) 

همان گونه که ما انتظار داریم فرزندان مان از نظر وضعیت جسمی ( قد،وزن،رنگ مو، چشم...)متفاوت باشند باید این انتظار را داشته باشیم که آن ها از نظر خصوصیات راونی ( هوش ، استعداد، عواطف انگیزه ها و...) نیز متفاوت باشند .بنابراین اگر فرزندان ما دارای استعداد های مختلفی هستند نباید از آنها انتظار داشته باشیم که پیشرفت یکسانی داشته باشند.

(شمار ه 109) 

کودکی که یاد می گیرد همیشه احساس تقصیر واحساس گناه (خطا) کند ، کودکی بار خواهد آمد که شخصیت او در بزرگ سالی با نگرانی ، اضطراب ونومیدی همراه خواهد شد .هر چند تسلط بر چنین کودکی بسیار راحت تر از کودکی است که اعتماد به نفس داشته ونگرش مثبت به رفتار خود دارد ولی نباید استقلال ، کرامت واعتماد به نفس کودک را قربانی اطاعت ورام بودن او کرد.

(شمار ه 110) 

اراده های ضعیف ، همواره به صورت شعار وحرف وگفتار خود نمایی می کند ، لیکن اراده های قوی ، جز از طریق رفتار وعمل ظهور نمی یابد .آنچه مایه عظمت شخصیت وبزرگی اراده کودک می گردد ، اراده های بزرگی است که با مقاومت در برابر مشکلات بزرگ ، پرورش یافته اند .تا چه میزان این گونه ویژگی ها را به فرزندان خود منتقل کرده ایم ؟

(شمار ه 111) 

گاهی اوقات مشاهده می کنیم کودکانی در یک محیط خاص مثل مدرسه فاقد اعتماد به نفس هستند ودچار اضطراب وترس می شوند ولی در محیط خانه ، کاملاً بر عکس رفتار می کنند ویا در محیط کوچه ودر میان هم سالان خودرا به گونه ای دیگر نمایان می سازند.همه این تفاوت ها وتغییر رفتارها وابسته به تصویری است که اطرافیان از کودک به او القاء می کنند وکودک سخت تحت تاثیر قضاوت وتصوری است که دیگران از او دارند

(شمار ه112) 

پرورش اعتماد به نفس در کودکان یعنی ایجاد نگرش مثبت به شکست ها وناکامی هایی که در زندگی پیش می آید .

(شمار ه113) 

 

برای اطمینان از این که فرزندان ما تا چه میزان مستقل هستند ، تاچه اندازه اعتماد به نفس دارند وتا چه حد احساس ارزشمند بودن می کنند ، کافی است که در هنگام شکست ویا برخورد با مشکل ، نظاره گر رفتار او باشیم .اگر در زمان شکست خود را نبازد واز قضاوتی که دیگران نسبت به او می کنند ، نگران نباشد وبلافاصله بعد از شکست سعی کند با تصحیح خطا واشتباه ، به ادامه تلاش خود بپردازد ، می توان امیدوار بود که او از اعتماد به نفس کافی برخوردار است .

(شمار ه114) 

اگر کودک را به گونه ای بار آوریم که همه چیز را همان طور که ما می خواهیم ومی پسندیم ، بدون مقاومت وبی هیچ اندیشه ای بپذیرد ، نباید از او انتظار خلاقیت واستقلال داشته باشیم.

(شمار ه    115) 

افراد آزاد اندیش ومستقل همیشه از حس تعاون وهمکاری با دیگران لذت می برند .آنان از این که به دیگران کمک می کنند .بیش از هنگامی که دیگران به آنها کمک می کندلذت می برند .آنها  هیچ وقت در صدد رقابت کینه توزانه با اطرافیان برنمی آیند .به ندرت برای ارزیابی پیشرفت های شخصی ، خود را با دیگران مقایسه می کنند

(شمار ه    116) 

 

آدمی تا زمانی که خود را مخلوق شرایط واوضاع واحوال بیرون بداند ، همیشه آسیب پذیر ، منفعل وبی اراده است ، اما همین که دریابد قدرتی دارد که می تواند شرایط را بیافریند وضعیت بیرونی را هماهنگ با شرایط درونی کند آن گاه مربی خویش وهدایت کننده خود می گرددوهمه حوادث وشرایط تابع اراده او می گردند .کودکانی که این حکمت  بزرگ را آموخته باشند به آزادگی واستقلال درونی دست یافته اند

(شمار ه    117) 

یکی از راه های مهم خود شناسی ، شناخت دیگران است وهر قدر کودک ، تعداد بیشتری از افراد متفاوت را بشناسد، شناخت او از خودش وتفاوت های درونیش بیش وببیشتر می گردد واین وضعیت ، او را به هویتی پایدار ومستقل رهنمون می سازد

(شمار ه    118) 

غنی ترین سلطنت قناعت است که ریشه در بی نیازی ومناعت طبع دارد کودک باید از همان اوان کودکی با اقتدار ماندنی خو گیرد ، چرا که ثروتمندانی هستند که ذلت فقر درونی آن ها را رنج می دهد وفقیران با فضیلتی هستند که غنای روح خلاء مادی آنان را جبران می کند

(شمار ه    119) 

اساس تعالی جویی ورفعت طلبی آدمی ، در عمق فروتنی اوست این فروتنی از همان اوان کودکی در درون آموزه های اخلاقی ریشه می گیرد.

(شمار ه    120) 

کودک وخلاقیت

 

آزادی عمل ، اعتماد به نفس ، احساس مفید بودن ومساله جویی وچراگویی ، زیر ساز ، ذهنی آفریننده وخلاق است به کودکان خود اجازه این فرصت ها واظهارات گستاخانه را بدهیم.

در بعضی از خانواده ها ، محیط خانواده به علت وجود تلویزیون ، کارکرد طبیعی خود را از دست می دهد ومناسبات طبیعی در آن از بین می رود .تلویزیون چنان اوقات اعضای خانواده را پر می کند که برای گفتگو وفعالیت مشترک به ندرت وقتی باقی می ماند .همچنین اگر تماشای تلویزیون جایگزین جنب وجوش ، ورزش ، بازی بادیگران ، کارهای دستی ، نقاشی ، تفکر ، دستکاری اشیا ء خواندن کتاب و... شود دیگر امیدی به ابتکار، نوآوری ومهارت آموزی کودک نمی توان داشت .

(شمار ه    122) 

 

رمز خلاقیت ونبوغ در کودکان ، ریشه در شیوه تفکر آن ها دارد. اگر روش نگاه آنان را نسبت به خود ومحیط پیرامون تغییر دهیم ، بگونه ای که هر چیز عادی وکهنه را تازه ونو ببینندوهر معلوم ودانسته ای که با دید نقادی تحلیل کنند وهر واقعه ای را از نو بیافرینند ، راه ورمز نبوغ را به آنان نشان داده ایم .زیرا نبوع نابغه ها نه در کثرت معلومات ومحفوظات آنها بلکه در کثرت سوالات ومجهولات آنان از پدیده ها ومشاهدات اطراف خود بوده است .
(شمار ه    123) 

خلاقیت نیروی ترکیب کننده ای است که می تواند افکاری کاملاً تازه را که هیچ علمی پیش بینی نکرده است ، ترکیب کند این تنها ممیزه از خلاقیت است .باید به کودکان خود اجازه دهیم  در ترکیب این افکار ، عناصر ومفاهیم ظاهراً بدون ارتباط ، رابطه معنی داری برقرار کنند زیرا خلاقیت به یک معنا یعنی ایجاد رابطه تازه بین مفاهیم کهنه
 
(شمار ه    124) 

ارزش فراموشی تا اندازه ای به میزان ارزش یاد آوری است همان گونه که حافظه در رشد وخلاقیت ما نقش دارد فراموشی نیز به رشد وخلاقیت ما کمک می کند اگر فراموشی نبود ، یادگیری های قبلی ، قالب ها ورسوب های فرا گرفته قبلی که غالباً هم مخدوش وناقص است مانع یادگیری مطالب جدید ونوآوری می گردد.
 
(شمار ه    125) 

افراد ی که مدت ها موضوعی فکر شان را مشغول داشته وبه راه حل آن دست نیافته اند ، گاهی اوقات بدون ارتباط با موقعیت های زمانی ومکانی مربوط ، موفق به حل مساله خود گشته اند ودر بیشتر موارد فرد معمولاً به تفکراتی دیگر پرداخته است که ناگهان ، انعکاس وتفکر مجدد رخ داده  وراه حل ناگهانی کشف شده است .پس به اوقات فراغت وتفکرات وتاملات کودکان به دور از ساعات وفضاهای کلاسی ، به گونه ای دیگر بیندیشیم وبه آنها فرصت آزاد ورها شده ای بدهیم تا آنها بدون فشار وکنترل به تداعی آزاد در ذهن خود بپردازند
 
(شمار ه    126) 

تشویق کردن ، نه به معنای جایزه وپاداش ، بلکه به معنای ایجاد شوق
درونی است. تا کودک از طریق لذت درونی وانگیزه های طبیعی وفطری اش ، به رفتار مورد نظر مشتاق گردد.واگر تشویق صرفاً بیرونی وبا چشم داشت جایزه وکارت آفرین وتحسین دیگران همراه باشد ، خود ضد تشویق است ومانع کنجکاوی وزایندگی درونی می شود.
 
(شمار ه    127) 

قدرت دانش هر کس در قدرت درک مجهولاتی است که دارد واگر بخواهیم فرزندانمان را عالم بارآوریم باید دامنه مجهولاتشان را افزایش دهیم.
 
(شمار ه    128) 

دشوارترین وپیچیده ترین لایه های حقیقت در ساده ترین وسطحی ترین لایه های واقعیت نهفته است.
تنها کافی است ذهنی نیوتنی داشته باشیم که عادی ترین پدیده ، چون افتادن سیب از درخت ، یکی از شگفت انگیزترین قوانین علمی را کشف کنیم .اگر کودکان حس کنجکاوی خود را از دست ندهند، هر کدام دانشمندی
کوچک هستند که در آینده دانش های بزرگی را خلق می کنند.
 
(شمار ه    129) 

 

تلویزیون یک سرگرمی یک جانبه است که به کودک اجازه فعالیت متقابل نمی دهد تماشای بیش از حد تلویزیون مانع رشد طبیعی کودک است زیرا کودک در هنگام تماشای تلویزیون ، مجبور است فیلم ها وصحنه های مختلف را همان گونه که به طور غیر فعال به او عرضه می شود بپذیرد وقوه تخیل ونیاز به نوآوری او به تدریج خاموش می گردد.شاید این تعبیر درست باشد که گفته اند تماشای تلویزیون درحکم  آدامس چشم است.

عامل تعیین کننده در خلاقیت ، نه استعداد وهوش بلکه از آن دو مهم تر ، انگیزه برای انجام کارهای خلاق است .استعداد و  ویژگی های شخصیتی ومهارتی به والدین ومربیان نشان می دهد که کودک چه می تواند انجام دهد ولی انگیزه نشان می دهد که چه کاری انجام خواهد شد.
 
(شمار ه    131) 

برای افراد خلاق ، پر مشغله ترین ایام ، ایام فراغت است ، زیرا تنها در این ایام ، آنها احساس آزادی ، رغبت ولذت از زندگی را در خود می پرورانند ودر چنین اوقاتی است که ذهنشان آزاد وافکارشان بارور وفعال می گردد پس لحظه لحظه این اوقات فراغت ، با کار وکوشش در راه کشف وابداع ونوآوری سپری می شود.کودکی ، سرشار از این لحظات ناب است.
 
(شمار ه   132) 

قدرت کنجکاوی ، وقدرت تخیل وظرفیت هوش از زمانی تضعیف می شود که کودک را به اجبار به درس خواندن وحفظ کردن پاسخ های آماده واداریم علت این است که او خود را از قید فکر کردن به اصطلاح آزاد می کند آن هم درست زمانی که می باید حداکثر نیروی خود را صرف اندیشیدن وخلق کردن بنماید
 
(شمار ه   133) 

خلاقیت اغلب از دریچه ای وارد می شود ولحظاتی به وجود ودر شرایطی پدید می آید که هیچ انتظاری برای آن نیست .شاید اگر این انتظار را رسمی وقطعی کنیم دیگر خلاقیتی پیش نیاید بنابراین با زور واجبار وتهدید وتنبیه نمی توان کسی را به خلاقیت وا داشت.
 
(شمار ه   134) 

بهترین زمان برای آموزش یک مفهوم به کودک ، وقتی است که در باره همان مطلب از ما سوال کند واگر بخواهیم بدون مقدمه وبه دور از نیاز ها وکنجکاوی های خود انگیخته ، به او چیزی یاد بدهیم ، اثر وارونه وناپایداری به جای خواهد گذاشت .
 
(شمار ه   135) 

هنگام که به کودکان بیاموزیم که از تلاش برای هم رنگی با الگوهای خودمان یا دیگران دست بکشند وبه آن ها یاد بدهیم که در تمامی لحظات راه طبیعی خود را بر اساس اقتضای طبیعت وفطرتشان بپیمایند، آن گاه شاهدخلاقیت ، نبوغ ونوآوری آن ها خواهیم بود.
 
(شمار ه   136) 

کودک ، در رویاها وخیال پردازی ها ، بسیار بیش از زمان عادی در خلاقیت وابداع به سر می برد.در این لحظه ، هنگامی که دریچه ذهن از محدوده واقعیت ها به گستره ی خیال باز می شود، کنترل ها چارچوب های ذهن وقالب های از پیش ساخته شده ، رنگ می بازد.
 
(شمار ه   137) 

افراد نو اندیش وخلاق معمولاً اهل شوخی وتفریح هستند ، وهمیشه از یک وجه درونی ونگاه مثبت به زندگی برخوردارند وتبسم وجود آن ها را زیبنده کرده است .از ترش رویی وگرفتگی چهره بیزار اند.آن ها همیشه با روی گشاده ، لبی خندان وچهره ای بشاش ، دیگران را می پذیرند .تا چه اندازه این خصوصیات را به خود وفرزندان خود القاء کرده ایم؟
 
(شمار ه   138) 

 

بد ترین وخطر ناک ترین جهل، احساس اشباع از دانش است واگر کودکان ما احساس اشباع شدگی در معلومات کنند به مرگ تفکر وجمود کنجکاوی وخلاقیت ذهنی رسیده اند .هنر اولیاومربیان تشنه کردن وتحریک کردن ذهن است.
 
(شمار ه   139) 

تنها چیزی که باید کودک به آن عادت کند این است که به هیچ چیز عادت نکند .
این نوع عادت شکنی منجر به گسترش ذهن وتحول در شخصیت کودک می شود.

تعداد 110فایل پاور پوینت در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می باشد.
اگر نمی خواهیم فرزندان مان به صورت انبار دانش وانبار معلومات وقالب ها وفرمول ها در ایند، پس باید از هم اکنون و نخستین سال های زندگی ، چگونه کشف کردن محیط را به انان بیاموزیم

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

مرجع دانلود بهترین فایل های آموزشی و تحقیقی دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید